اسلام کوئست
yemen
سقط جنین :: کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله
----------------------
اصل‌ این‌ رساله‌ قسمتی‌ از جلد اوّل‌ «نور ملکوت‌ قرآن‌» می‌باشد ، که‌ به‌ تفسیر آیۀ : وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ پرداخته‌ و به‌ جهت‌ اهمّیّت‌ مطالب‌ ، از آن‌ کتاب‌ استخراج‌ و بطور مستقلّ به‌ نام‌ «رسالۀ نکاحیّه‌» منتشر گردید .
و چون‌ در حین‌ طبع‌ این‌ رساله‌ که‌ از ارتحال‌ فقید معظّم‌ ، رهبر کبیر انقلاب‌ اسلامی‌ پنج‌ سال‌ می‌گذشت‌ و در این‌ مدّت‌ با عنوان‌ تنظیم‌ خانواده‌ و کنترل‌ جمعیّت‌ فعّالیّتهای‌ چشمگیری‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ ؛ حضرت‌ آیة‌ الله‌ علاّمه‌ اقدام‌ به‌ نوشتن‌ تذییلاتی‌ بر این‌ رساله‌ فرموده‌ و با عطف‌ جملۀ «کاهش‌ جمعیّت‌ ، ضربه‌ای‌ سهمگین‌ بر پیکر مسلمین‌» نام‌ رسالۀ نکاحیّه‌ را تفسیر نموده‌اند .
در این‌ تذییلات‌ که‌ شامل‌ سیزده‌ مطلب‌ میباشد مسألۀ کنترل‌ جمعیّت‌ از دیدگاه‌ قرآن‌ و اسلام‌ مورد تحلیل‌ قرار گرفته‌ و در آن‌ از سیاستهای‌ مزوّرانۀ استکبار در جهت‌ کاهش‌ قوّت‌ مسلمین‌ پرده‌ برداشته‌ شده‌ است‌ .
--------------
امام خامنه ای فرمود:
مسئله‌ی جمعیّت را جدّی بگیرید؛ جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا میکند. یک جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
-------------
امام خامنه ای فرمد:
یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد، این مسئله‌ی جمعیّت است.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
--------------

امام خامنه ای

http://www.noorhadith.ir/

خبر گزاري قراني جمهوري اسلامي ايران www.iqna.ir

دريافت كد لوگو

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سقط جنین» ثبت شده است


بچه‌ای خوب است که آنگلوساکسون باشد!

سازمان عفو بین الملل، در قریب به دو ماه گذشته دو بار نسبت به تغییر سیاست‌های جمعیتی ایران واکنش نشان داده و آن را بر خلاف حقوق بشر عنوان نموده است.

 عفو بین‌الملل در این زمینه بیانیه ای بلندبالا منتشر کرده است که می‌توان آن را در چند سطر خلاصه کرد:

« قانونی را برای افزایش جمعیت و استحکام خانواده تصویب نکنید.

تحصیل و اشتغال زنان را سامان ندهید.


افکار فمینیستی را ترویج کنید.


 بابت زنای محصنه و همجنسبازی کسی را مجازات نکنید.


 کنوانسیون رفع همه ی اشکال تبعیض علیه زنان را بی درنگ و بدون قید و شرط تصویب کنید


. به دنبال کاهش سن ازدواج نباشید و سن ازدواج دختران را بالا ببرید.


 برای طلاق سخت نگیرید و بگذارید به آسانی خانواده‌ها متلاشی شوند.


برنامه ی تنظیم خانواده یا همان باروری سالم را ادامه دهید، تا تشویق شوید.


 به عقیم سازی های دائمی در ایران ادامه دهید.


 سقط جنین را تسهیل کنید


و در نهایت، دسترسی دختران نوجوان به وسایل ممانعت از بارداری را تضمین کنید!»







این بیانیه دارای نکات بسیار جالبی است، از جمله این که در موارد متعدد به مطالعات دکتر عباسی شوازی، رئیس کنونی مؤسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور استناد شده و از صحبت‌های جنجالی شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس جمهور در امور زنان- نیز در آن بهره برداری شده است.


اما به چه دلیل این سازمان غربی با افزایش جمعیت در ایران مخالف است؟

آیا غرب و سازمان انگلیسی عفو بین الملل، از عواقب بحران جمعیتی ایران بی خبرند؟


در زیر به 4 نمونه از نظرات نخبگان غربی در مورد وضع بحرانی جمعیت ایران خواهیم پرداخت که به وضوح نشان می دهد غرب، آگاهی کاملی از جوانب و عواقب این بحران در ایران دارد.


1-در هم ریختگی وحشی جمعیتی


جاناتان وی لاست (Jonathan V. Last) که از نویسندگان و روزنامه نگاران مشهور غربی است و برای وال استریت ژورنال، لس آنجلس تایمز و واشنگتن پست نیز می نویسد در مقاله ای با عنوان « جمعیت شناسی، سرنوشت است؛ خطرات از دست دادن جمعیت» (Demography Is Destiny
The perils of population loss) ضمن بررسی اجمالی از ساختار سنی جمعیت ایران، در مورد عواقب کاهش جمعیت جوان و حرکت سریع ایران به سمت سالخوردگی جمعیت، اینچنین می گوید:

«یک جامعه پایدار و منظم، در مقابله با چنین در هم ریختگی وحشی جمعیتی (such wild demographic dislocations) دچار مشکل خواهد شد».(۱)

لاست پیش از این در کتابی پیرامون موضوع کاهش جمعیت در آمریکا (America’s Coming Demographic Disaster) طی اظهارنظری جالب گفته بود: « اگر آمریکا می‌خواهد به رهبری خود در جهان ادامه دهد، ما به بچه های بیشتری نیاز داریم!»

2-بزرگترین سقوط سنگین نرخ باروری برای همیشه

در سال 1980 نرخ باروری ایران به صورت میانگین هفت فرزند به ازای هر زن بود. امروزه این میزان به یک و هفت دهم رسیده است. این کاهش فوق العاده، شاید بزرگترین سقوط سنگین نرخ باروری باشد که برای همیشه ثبت شده است.(۲)


شدیدترین سقوط در باروری، آن هم پیش از توسعه یافتگی

هنوز شدیدترین سقوط در باروری و سریع ترین نرخ های سالمندی جمعیت، در کشورهای در حال توسعه در حال رخ دادن است، جایی که بسیاری از ملل در حال رشد سالمندی هستند، پیش از آن که ثروتمند شده باشند. ایران، به طور کامل دوسوم از سطح باروری خود را کاست و اکنون با سطح باروری کمتر از حد جایگزینی، قادر به حفظ جمعیت خود در طول زمان نیز نیست.(۳)

آینده تاریک سالمندی ایران


 مایکل کوک در بیست و پنجم ژوئن سال 2009 میلادی در مقاله ای با عنوان «بحران جمعیتی ایران»     (Iran’s demographic crisis)  با اشاره به جمعیت بالای جوانان در کشور می‌نویسد:
 تا اواسط این قرن، این جوانان، سالمند خواهند شد و جمعیت در سن کارِ نسبتا کمی برای حمایت از آنها در جامعه ای با روابط شدیدا

تضعیف شده ی خانوادگی، وجود خواهد داشت. در واقع در درازمدت، آینده، بسیار تاریک به نظر می رسد.





 (سوال حقیقی و) رمز و راز این است که چگونه نخبگان حاکم ایران، برای این مسأله آماده می شوند؟!
با توصیفی که رفت اگر کسی بگوید که غرب از بحران جمعیتی ایران بی اطلاع است، ادعایی بی اساس کرده که یا از روی جهل است و یا غرض ورزی. 

اما سوال دیگری که پیش می آید این است که

 چرا سازمان انگلیسی عفو بین الملل با تصویب قانون برای تشویق خانواده ها به فرزندآوری مخالف است؟
 چرا انگلیس اجازه دارد که با مشوق های فراوان اقتصادی، نهایت تلاش را برای افزایش فرزندآوری زنان به عمل آورد، ولی وجود این مشوق ها برای خانواده‌های ایرانی خلاف حقوق بشر است؟




به نظر می رسد در ذات ادعای سازمان انگلیسی عفو بین الملل، امری نژادپرستانه نهفته باشد و آن این که «کودکان آنگلوساکسون حق وجود دارند و کودکان ایرانی نه!» شاهد مثال آن که بیماری نژادپرستی شیوع فراوانی در انگلیس دارد به گونه ای که سال گذشته، روزنامه ی انگلیسی ایندیپندنت نوشت:
 بر اساس تحقیقات صورت گرفته، یک سوم بریتانیایی ها خود معترفند که نژادپرستند! آری گویا این بیماری شایع، به مسئولین سازمان انگلیسی عفو بین الملل نیز سرایت کرده است.(۴)


بیانیه ی عفو بین الملل به قدری مغرضانه است که یکی از دانشمندان ایرانی خارج از کشور نیز در مصاحبه ای با بی بی سی، این بیانیه را بی پایه و سیاسی می خواند. البته عملکرد سیاسی نهادهای حقوق بشری در راستای منافع قدرت های استکباری امروزه رسواتر از آن است که محتاج اثبات باشد و شاید تا همین جا نیز، سخن به توضیح واضحات و تکرار مکررات کشیده باشد،


 اما یک سوال. اگر عفو بین الملل، یک سازمان انگلیسی نبود، طرفدار واقعی حقوق زنان بود، شیوه ای انسانی داشت و به دنبال صلح واقعی در جهان بود، در بیانیه اش چه می گفت؟


 نگارنده معتقد است که اگر چنین بیانیه ای صادر می شد، مفادش از این قرار بود:

ایران دچار بحران جمعیتی است و باید به دنبال افزایش هرچه سریعتر نرخ باروری باشد،
چرا که سرعت بی نظیر کاهش نرخ باروری در ایران سبب خواهد شد که این کشور با سرعت بی نظیری دچار مصیبت سالخوردگی جمعیت شود.
متاسفانه در چند سال اخیر به خصوص در زمینه ی تصویب قانون، عزم استواری در مسئولین ایرانی مشاهده نشده است.
متاسفانه هنوز قانون خسارتزای تنظیم خانواده به صورت کامل لغو نشده است.


برای تقویت نقش آفرینی مردم متمدن ایران در عرصه ی جهانی، باید مسئولین این کشور مولفه های فرهنگ صحیح بومی را در عرصه ی خانواده و جمعیت تقویت کنند.
 این امر، افزایش قدرت درونزای ایران را به دنبال خواهد داشت و از آن رو که ایران در 200 سال گذشته به هیچ کشوری حمله نکرده است، منجر به تقویت صلح در سطح منطقه و جهان
خواهد شد.


ایران رتبه ی نخست دنیا در سزارین را دارد و عوارض فراوان این عمل جراحی بر کسی پوشیده نیست.
 ایران باید برای حفظ سلامت زنان هرچه زودتر آمار سزارین را کاهش دهد.



سقط جنین جنایتی بزرگ در حق یک انسان بی دفاع است و چنین جنایتی نباید در سایه ی غفلت مسئولین و به صورت غیرقانونی، در دستگاه بهداشت و سلامت ایران صورت بپذیرد.

پوشش وسایل ممانعت از بارداری در ایران بیشتر از کشورهای آلمان، اسپانیا، ایتالیا، ژاپن و استرالیا است و دیگر لازم نیست که ایران بیش از این در این مورد پیشرفت کند.

 خوب است که وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، توانش را متوجه پیشرفت در مواردی چون پزشک خانواده کند.


نهایتا ایران باید برای فایق آمدن بر بحران جمعیتی، از نظرات جمعیت شناسان امین استفاده کند و علی القاعده باید از مشورت با کارشناسانی که منافع غرب را دنبال می کنند، اجتناب کند.
 بی شک در مسیر افزایش جمعیت باید مراقب کسانی بود که: به صورت مداوم با صندوق جمعیت سازمان ملل مرتبطند، بی‌شرمانه آمارسازی می کنند و نرخ باروری ایران را بالاتر از حد واقع نشان می دهند،
دانشمندان مرتبط با صهیونیسم جهانی را به ایران می آورند، تابعیت دوگانه دارند، خانواده شان در سوئیس و آمریکا زندگی می کنند و البته منکر وضع بحرانی جمعیت کشور و مدعی وضع عروسی جمعیتی هستند.




گویا حقوق بشری برای انگلوساکسونها مطرح است که تنها حقوق و منافع آنها را برآورده سازد، و این داستان ادامه دارد ...

ــــــــــــــ
1- نشریه ی ویکلی استاندارد، آمریکا، مورخ 23 آپریل 2012
لینک مقاله: http://www.weeklystandard.com/articles/demography-destiny_636998.html
2-  ص 143  از کتاب «بحران جمعیت؛ خطرهای رشد غیرقابل تحمل برای استرالیا» نوشته ی دیک اسمیت، سال 2011
3-  برگرفته از مقدمه ی بخش نخست کتاب "کاهش جمعیت و بازسازی سیاست قدرت های بزرگ”، انتشارات پوتوماک واشنگتن، نوشته ی فیلیپ لانگمن، منتشر شده در سال 2012
4-http://www.independent.co.uk/news/uk/home-news/racism-on-the-rise-in-uk-with-1-in-3-people-admitting-prejudice-9443555.html

قسمت پنجم

قسمت چهارم از اینجا


مشابهت‌ قانون‌ سقط‌ جنین‌ در کشورهای‌ کفر با عمل‌ اعراب‌ دوران‌ جاهلیّت‌


از آنچه‌ گفته‌ شد بدست‌ می‌آید که‌: تا چه‌ حدّ کشورهای‌ کفر در ضَلالت‌ و منهاج‌ پست‌ و زندگی‌ نکبت‌ بار و ذلّت‌زا فرو رفته‌اند؛ که‌ حکم‌ إسقاط‌ جنین‌ را در محاکم‌ و قوانین‌ خود مشروع‌ نموده‌اند و علناً حکم‌ به‌ امضا آدم‌کشی‌ می‌نمایند، و طفل‌ معصوم‌ یعنی‌ ثمره‌ حیات‌ و زندگانی‌ و بهترین‌ میوه‌ هستی‌ خود را در برابر چشمان‌ خود اعدام‌ میکنند و معذلک‌ خود را متمدّن‌ و کشورهای‌ پیشرفته‌؛ بلکه‌ لوادار تمدّن‌ میخوانند.


در حالیکه‌ این‌ اعمالشان‌أبداً با أعراب‌ دوران‌ جاهلیّت‌ تفاوتی‌ ندارد. آنها بچّه‌های‌ خود را می‌کشتند و زنده‌ بگور مینمودند، و اینان‌ بصورت‌ دیگر همان‌ کار را میکنند. غایة‌الامر بر اعمال‌ آنان‌ لعنت‌ و نفرین‌ می‌فرستند، و بر اعمال‌ خودشان‌ مرحبا و آفرین‌. تَـبًّا لَهُمْ وَ لِما عَمِلَتْ لَهُم‌ أیْدیهِمْ وَ لُعِنوا بِما فَعَلوا وَ بِما قالوا.


از اینجا نیز دستگیر میشود که‌: این‌ نوع‌ تمدّن‌ و این‌ کلمه‌ «تمدّن‌» غیر از بربریّت‌ و وحشی‌گری‌ و جاهلیّت‌ چیزی‌ نیست‌. منتهی‌ در کتابهای‌ لغتِ آنها کلمه‌ تمدّن‌ و مدنیّت‌ و مدینه‌ جای‌ خود را عوض‌ کرده‌اند؛ و مزوّرانه‌ و مکّارانه‌ بر روی‌ اعمال‌ منکر و زشت‌ خود، لعاب‌ زده‌ و با زرق‌ و برق‌ عوام‌ فریبانه‌ای‌ هَمَجیّت‌ خود را بر عالم‌ تحمیل‌ کرده‌اند.


در جائی‌ که‌ مانند انگلستان‌ عمل‌ لِواط‌ (آمیزش‌ مرد با همجنس‌ خود) را مشروع‌ کنند و در محاکم‌ إجازه‌ دهند و قانونیّت‌ آنرا از مجلس‌ أعیان‌ و مجلس‌ لُردها گذرانده‌ و به‌ تصویب‌ برسانند، دیگر از أمثال‌ قانونی‌ نمودن‌ سقط‌ جنین‌ و ماشابَهَه‌ نباید استبعاد کرد. اینها همه‌ اُموری‌ است‌ مشابه‌ با هم‌ بر اساس‌ برنامه‌ حیوانیّت‌، بلکه‌ أضلّ و خرابتر و تاریکتر. زیرا عمل‌ لواط‌ و یا سقط‌ جنین‌ عمدی‌ ابداً در حیوانات‌ دیده‌ نشده‌ است‌. و از اینجا عبارت‌ شریفه‌ قرآن‌: بَلْ هُمْ أَضَلُّ [25] و یا أَعْمَی‌ٰ وَ أَضَلُّ سَبِیلا [26] خوب‌ معنای‌ خود را روشن‌ میکند.


حرمت‌ سقط‌ جنین‌ از نطفۀ زنا در اسلام‌


در اسلام‌ سقط‌ جنین‌ گرچه‌ نطفه‌ آن‌ از زنا هم‌ منعقد شده‌ باشد حرام‌ است‌. و زنی‌ که‌ زنا کرده‌ است‌ و یا زنی‌ که‌ در اثر وَطْی‌ به‌ شُبهَه‌ آبستن‌ شده‌ باشد (یعنی‌ آمیزش‌ و مجامعت‌ با حرام‌ و بدون‌ عقد شرعی‌، بگمان‌ حِلّیّت‌ در شبهه‌ موضوعیّه‌. مثل‌ کسی‌ که‌ در شب‌ و یا در تاریکی‌، یا بواسطه‌ غلبه‌ خواب‌ و یا بیهوشی‌ با زن‌ اجنبیّه‌ با علم‌ به‌ آنکه‌ زن‌ اوست‌ و حلال‌ است‌ بیامیزد، و سپس‌ معلوم‌ شود که‌ آن‌ زن‌، زن‌ او نبوده‌ و حرام‌ بوده‌ است‌.) حقّ سقط‌ جنین‌ خود را ندارد. و اگر شهود نزد حاکم‌ شهادت‌ بر زنای‌ او دهند، حاکم‌ باید صبر کند تا بچّه‌اش‌ را بزاید وسپس‌ حکم‌ زنا، از حدّ و یا رَجْم‌ را درباره‌ او جاری‌ نماید. زیرا اجرای‌ حدّ در حال‌ حاملگی‌ موجب‌ ضرر و یا سقط‌ طفل‌ می‌شود، و این‌ جائز نیست‌.

چون‌ انسان‌ در این‌ أحکام‌ مُتقَن‌ و مستحکم‌ نظر میکند، معنای‌ یَهْدِی ‌بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ'نَهُو سُبُلَ السَّلَـٰم‌ برایش‌ مکشوف‌ میگردد. ببینید چه‌ راههای‌ سلام‌ و سلامت‌ و عافیت‌ مطلقه‌، و اجتناب‌ و دوری‌ از هر فساد و خرابی‌ و تباهی‌ را قرآن‌ نشان‌ داده‌ و بدان‌ رهبری‌ نموده‌ است‌ !

چون‌ نطفه‌ در رحم‌ قرار گرفت‌، دیگر بهیچ‌ وجهی‌ نمیتوان‌ آنرا خارج‌ کرد؛ إخراج‌ آن‌ به‌ هر کیفیّتی‌ باشد سِقط‌ محسوب‌ می‌شود؛ و مستلزم‌ أداء بیست‌ دینار است‌.

عزل‌ [27] موجب‌ عدم‌ استقرار نطفه‌ در رحم‌ است‌، نه‌ اخراج‌ آن‌ بعد از استقرار. و معذلک‌ جواز آنهم‌ محلّ اشکال‌ است‌. و بنا بر فرض‌ حرمت‌، موجب‌ ده‌ دینار دیه‌ آن‌ است‌.

اشکالی‌ که‌ در عزل‌ میباشد اینست‌ که‌: در زن‌ عقدی‌ دائمی‌، نطفه‌ حقّ اوست‌ و مرد نمیتواند بدون‌ رضایت‌ او عزل‌ کند؛ و هر بار که‌ عزل‌ کند باید دیه‌ آنرا به‌ زوجۀ دائمیّه‌ خود بدهد.

و همانطور هم‌ که‌ دیدیم‌، ریختن‌ نطفه‌ در رحم‌ نیز حقّ مرد است‌؛ و زن‌ بهیچوجه‌ من‌ الوجوه‌ چه‌ دائمیّه‌ باشد و چه‌ منقطعه‌ نمیتواند مرد را مجبور به‌عزل‌ کند.

نطفه‌ در حقیقت‌، مادّه‌ اوّلیّه‌ سرشت‌ انسان‌ (همچون‌ تخم‌ مرغ‌ و یا تخم‌ سیب‌) است‌ که‌ پس‌ از طیّ مراحل‌ و منازلی‌ ـ که‌ در ابتداء خاک‌ بوده‌ و بعداً با آب‌ مخلوط‌ شده‌، و درجات‌ و مراتبی‌ را در سیر استعداد طبعی‌ و طبیعی‌ خود طیّ کرده‌ است‌ ـ اینک‌ قابلیّت‌ آن‌ برای‌ مبدأ تکوین‌ انسان‌ تامّ و تمام‌ شده‌، و پس‌ از سیر مدارج‌ حرکت‌ جوهریّه‌ در رحم‌، تبدیل‌ به‌ یک‌ انسان‌ کامل‌ می‌شود.

عزل‌ یعنی‌ این‌ استعداد وقابلیّت‌ قریب‌ به‌ فعلیّت‌ را ضایع‌ نمودن‌، و مبدأ سرشت‌ و آفرینش‌ یک‌ انسان‌ را که‌ تا این‌ سر حدّ پیش‌ آمده‌ است‌ فاسد کردن‌ و نابود ساختن‌ و در بوته‌ اعدام‌ سپردن‌؛ و لذا دیدیم‌ که‌ در این‌ امر طبق‌ روایت‌ وارده‌ در «مجمع‌ البیان‌» رسول‌ أکرم‌ صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفته‌اند: الْعَزْلُ هُوَ الْوَأْدُ الْخَفِیُّ [28] یعنی‌: عزل‌ نمودن‌، در حکم‌ و طراز همان‌ زنده‌ به‌ قبر نمودن‌ طفل‌ است‌. غایة‌ الامر این‌ نتیجه‌ در عزل‌ پنهان‌ است‌، و در وَأْد آشکارا و ظاهر.


مفاسد عزل‌ و خوردن‌ داروهای‌ ضدّ حیض‌ و ضدّ حاملگی‌


عزل‌ دو ضرر کلّی‌ برای‌ مرد و زن‌ دارد. البتّه‌ ضرر مزاجی‌ و جسمی‌، غیر از ضررهای‌ روحی‌.


أمّا درباره‌ مرد، موجب‌ کسالت‌ اعصاب‌ می‌شود؛ و در اثر تکرار به‌ حدّی‌ میرسد که‌ درمانش‌ صعب‌ می‌گردد.


أمّا درباره‌ زن‌، موجب‌ پیدایش‌ مرضی‌ در رحم‌ به‌ نام‌ غدّۀ فیبْرُم‌ و أحیاناً سرطان‌ رحم‌ می‌شود که‌ در اثر تهیّج‌ رحم‌ برای‌ غذای‌ آن‌ که‌ نطفه‌ است‌، و سپس‌ آنرا بدون‌ غذا و گرسنه‌ گذاردن‌ پیدا می‌شود.


خوردن‌ دارو برای‌ جلوگیری‌ رحم‌ از پذیرش‌ نطفه‌، و آبستن‌ نشدن‌ زنان‌ که‌ امروزه‌ بصورت‌ قرص‌ متداول‌ و معمول‌ شده‌ است‌ ضررهای‌ مزاجی‌ شدید دارد، و موجب‌ کسالت‌ اعصاب‌ و در بعض‌ از احیان‌ منجرّ به‌ جنون‌ و دیوانگی‌ است‌.

و علاوه‌ موجب‌ کسالت‌ قلب‌ [29] و سرطان‌ رحم‌ و اختلال‌ جریان‌ خون‌، و بهم‌ خوردن‌ سیر طبیعی‌ و عمل‌ طبیعی‌ غُدَد و ترشّحات‌ زائده‌، و امراض‌ فراوان‌ دیگری‌ است‌ که‌ دست‌ بگریبان‌ جوامع‌ فقیر بشر شده‌ است‌.

خوردن‌ این‌ داروها به‌ هر صورت‌ و به‌ هر کیفیّتی‌ که‌ باشد، و با هر فورمولی‌ که‌ ساخته‌ شود، موجب‌ قطع‌ جریان‌ حیض‌ در اوقات‌ معیّنه‌ و مشخّصه‌ می‌گردد؛ و موجب‌ عدم‌ قبول‌ رحم‌ نطفه‌ را در خود می‌شود؛ و عواقب‌ وخیمی‌ را در پی‌ دارد.


و لذا بهداری‌ در زمان‌ طاغوت‌ که‌ ابداً نظری‌ بحال‌ ضعفاء و مصلحت‌ آنان‌ نداشت‌، برای‌ ترغیب‌ و تحریص‌ مردم‌ به‌ نازائی‌ و عقیم‌ شدن‌ و بچّه‌ نیاوردن‌، به‌ مقدار فراوان‌ از این‌ دارو را در درمانگاههای‌ عمومی‌ دولتی‌ مجّاناً در اختیار زنان‌ میگذاشت‌؛ و زنان‌ مسکین‌ هم‌ مراجعه‌ نموده‌، اخذ می‌نمودند و میخوردند و به‌ مفاسد و پی‌آمدهای‌ آن‌ گرفتار می‌شدند. امّا زنهای‌ أعیان‌ و پولدار ابداً از اینها مصرف‌ نمی‌نمودند؛ و مَثل‌ «مرگ‌ حقّ است‌ امّا برای‌ همسایه‌» خوب‌ در اینجا مصداق‌ و موضوع‌ روشنی‌ پیدا میکرد.


بسیاری‌ از زنان‌ مؤمنه‌ هم‌ در وقت‌ زیارت‌ مشاهد مشرّفه‌، و در وقت‌ حجّ بیت‌ الله‌ الحرام‌، برای‌ جلوگیری‌ از عادت‌ ماهیانه‌ و قدرت‌ بر عمل‌ مشروط‌ به‌ طهارت‌ از این‌ قرص‌ها میخوردند، که‌ هم‌ کسالت‌ و مرض‌ جسمی‌، و هم‌ در بعضی‌ از أوقات‌ کسالت‌ روانی‌ پیدا می‌نمودند. و علاوه‌ چه‌ بسا عادت‌ ماهیانه‌شان‌ خراب‌ و دگرگون‌ می‌شد؛ و به‌ قول‌ معروف‌ از اینجا مانده‌ و از آنجا رانده‌ می‌شدند. هم‌ عملشان‌ خراب‌ می‌شد و هم‌ بهره‌ معنوی‌ و روحی‌ از این‌ زیارت‌ و مناسک‌ نمی‌بردند.


شارع‌ مقدّس‌ اسلام‌ برای‌ زنان‌ حائض‌ تکلیف‌ خاصّی‌ مقرّر کرده‌ است‌ که‌ با بجا آوردن‌ آن‌ هم‌ حجّشان‌ صحیح‌ است‌ و هم‌ عمره‌شان‌. دیگر در اینصورت‌ چرا در کار او تصرّف‌ کنیم‌؟ تصرّفی‌ که‌ چه‌ بسا موجب‌ بطلان‌ عمل‌ میشود و حجّ و عمره‌ صحیح‌ و مطلوب‌ را که‌ پیغمبر به‌ بعضی‌ از زوجات‌ خود دستور دادند و آنها عمل‌ نمودند، با دست‌ خود و تصرّف‌ خود آلوده‌ و مشتبه‌ سازیم‌؛ و عمل‌ یقینی‌ را بصورت‌ عمل‌ مشکوک‌ انجام‌ دهیم‌؟!

-------------------------------------


[25] ـ قسمتی‌ از آیه‌ 179، از سوره‌ 7: الاعراف‌: وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ والإنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لایَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ ءَاذَانٌ لایَسْمَعُونَ بِهَآ أُولَـٰٓئکَ کَالأنْعَـٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَـٰٓئکَ هُمُ الْغَـٰفِلُونَ «و هر آینه‌ تحقیقاً ما برای‌ جهنّم‌ بسیاری‌ از افراد جنّ و از افراد انسان‌ را آفریده‌ایم‌؛ آنهائیکه‌ دل‌ دارند ولی‌ با آن‌ نمی‌فهمند؛ و چشم‌ دارند ولی‌ با آن‌ نمی‌بینند؛ و گوش‌ دارند ولی‌ با آن‌ نمی‌شنوند. ایشان‌ همانند حیوانات‌ (گاو و شتر و گوسپند) هستند بلکه‌ راهشان‌ از آنها گم‌تر و به‌ هلاکت‌ و نیستی‌ و نابودی‌ نزدیکتر است‌. ایشان‌ کسانی‌ هستند که‌ در غفلت‌ بسر می‌برند.»


[26] ـ قسمتی‌ از آیه‌ 72، از سوره‌ 17: الإسرآء: وَ مَن‌ کَانَ فِی‌ هَذِهِ أَعْمَی‌ٰ فَهُوَ فِی‌ الآخِرَةِ أَعْمَی‌ٰ وَ أَضَلُّ سَبِیلا «و کسی‌ که‌ در این‌ دنیا کور باشد، او در آخرت‌ کور است‌؛ و راهش‌ گم‌تر و به‌ هلاکت‌ و نابودی‌ نزدیکتر است‌.»


[27] ـ عزل‌ عبارت‌ است‌ از کناره‌ گیری‌ مرد از زن‌، و در اینجا ـ همانطور که‌ بیان‌ شد ـ به‌ معنای‌ کناره‌ گیری‌ خاصّی‌ است‌ که‌ بدان‌ وسیله‌، مرد نطفه‌ را در خارج‌ از رحم‌ زن‌ بریزد.


[28] ـ ص‌ 19 از همین‌ کتاب‌ و نیز در تعلیقه‌ آن‌ آوردیم‌ که‌ این‌ حدیث‌ را حاکم‌ در «المستدرک‌» ج‌ 4، ص‌ 69 با إسناد خود از دختر وهب‌ أسدیّه‌ روایت‌ می‌کند که‌: قالَتْ: وَسُئِلَ رَسولُ اللَهِ صلَّی‌ اللهُ عَلَیه‌ وَ ءَالِهِ وَ سلَّم‌ عَنِ الْعَزْلِ، فَقالَ: هُوَالْوَأْدُ الْخَفِیُّ. 

در «إحیاء العلوم‌» ج‌ 4 ص‌ 242 از رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ روایت‌ میکند درباره‌ کسیکه‌ عزل‌ را ترک‌ کرده‌ و نطفه‌ را در جای‌ خودش‌ استقرار داده‌ است‌، که‌ برای‌ او ثواب‌ کسی‌ است‌ که‌ از آن‌ جماع‌ متولّد شده‌ و زندگی‌ نموده‌ و در سبیل‌ خدای‌ تعالی‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌ است‌، واگرچه‌ از آن‌ جماع‌ بچّه‌ای‌ برای‌ او متولّد نشود. (أَنَّ لَهُ أَجْرَ غُلامٍ وُلِدَ لَهُ مِنْ ذَلِکَ الْجمَاعِ وَ عَاشَ فَقُتِلَ فِی‌ سَبِیلِ اللَهِ تَعَالَی‌، وَ إنْ لَمْ یُولَدْ لَهُ.)


[29] ـ دکتر پروفسور سیف‌ الدّین‌ نبوی‌ تفرشی‌ در کتاب‌ «درمان‌ رایگان‌ با ورزش‌» ص‌54 گوید: در بدن‌ زنان‌ یک‌ آنزیمی‌ وجود دارد به‌ نام‌ «آلفالیپو پروتئین‌ کلسترول‌» که‌ این‌ آنزیم‌ در نزد مردان‌ خیلی‌ کمتر وجود دارد و در نتیجه‌ وجود این‌ آنزیم‌ است‌ که‌ زنان‌ در عمر دوّم‌ و سوّم‌ یعنی‌ قبل‌ از یائسگی‌ خیلی‌ کمتر به‌ بیماریهای‌ عروقی‌ قلب‌ و آنفارکتوس‌ مبتلا میشوند مگر آنکه‌ زنان‌ در دوران‌ یادشده‌ از قرص‌های‌ ضدّ آبستنی‌ و سیگار زیاد استفاده‌ نمایند که‌ در اینصورت‌ خطر ابتلاء به‌ بیماری‌ عروقی‌ و آنفارکتوس‌ قلبی‌ به‌مانند مردان‌ افزایش‌ می‌یابد.

------------------------------------------------------------------------------------


سلامت‌ زن‌ در آنست‌ که‌ یا حامله‌ باشد و یا بچّه‌ شیر دهد


ادامه دارد ............

قسمت چهارم

قسمت سوم از اینجا


سرّ حرمت‌ انتحار و خودکشی‌ در اسلام‌

و سرّش‌ آنست‌ که‌: انسان‌ مالک‌ خودش‌ نیست‌ تا بتواند در حیات‌ و ممات‌ خود، خودش‌ تصمیم‌ بگیرد. مالک‌ انسان‌، و خالق‌ او، و ربِّ او، و مُحیی‌ و مُمیت‌ او، خداوند است‌ عزّوجلّ؛ و او تمام‌ این‌ طرق‌ از کشتن‌ را به‌ روی‌ او بسته‌ است‌. و او باید صد در صد، در صددِ ادامه‌ حیات‌ و تأمین‌ عمر باشد؛ تا جائیکه‌ مرگ‌، خودش‌ به‌ سراغ‌ او بیاید.

و سرّ این‌ مطلب‌ آنست‌ که‌: انسان‌ و حقیقت‌ او، و موجودیّت‌ او به‌ بدن‌ او نیست‌ تا خودش‌ اختیار رها کردن‌ آنرا داشته‌ باشد؛ واقعیّت‌ و حقیقتِ وی‌ نفس‌ ناطقه‌ و روح‌ اوست‌، و آنهم‌ با مُردن‌ از بین‌ نمی‌رود. فلهذا تا وقتی‌ که‌ به‌ کمال‌ خود نرسیده‌ است‌ باید در دنیا بماند گرچه‌ تحمّل‌ مشکلات‌ و مصائب‌ را بکند، و چه‌ بسا این‌ مصائب‌ نیز موجب‌ کمال‌ روحی‌ وی‌ خواهد شد. و انتحار، دست‌ زدن‌ به‌ مرگ‌ قبل‌ از وقوع‌ است‌، و میوه‌ نارسیده‌ را از درخت‌ چیدن‌، و قبل‌ از فعلیّت‌، در نطفه‌ استعداد و قابلیّت‌، نفس‌ ناطقه‌ را از بدن‌ بیرون‌ کشیدن‌ و خلع‌ لباس‌ نمودن‌.

بر این‌ اساس‌ است‌ که‌ در میان‌ مسلمانان‌ انتحار ابداً دیده‌ نمی‌شود؛ و اگر در میانِ سالی‌، یکی‌ دو فقره‌ اتّفاق‌ افتد ناشی‌ از جهل‌ آنان‌ به‌ مسأله‌ و گمان‌ خلاص‌ از این‌ دنیا و رنجها و آلام‌ و مصائب‌ آن‌ بوده‌ است‌؛ غافل‌ از آنکه‌ آتش‌ جهنّم‌ از این‌ رنجها و آلام‌ شدیدتر و سوزاننده‌تر و گدازنده‌تر است‌.


امّا در ممالک‌ کفر بالاخصّ در اروپا و آمریکا، به‌ قدری‌ شیوع‌ دارد که‌ در هر روز رقم‌ مُعْتَنابِهی‌ از متوفّیات‌ شهرها را تشکیل‌ میدهد. آنها دراثر برخورد با ناملایمی‌ دست‌ به‌ انتحار میزنند.فلهذا بر این‌ اصل‌، بسیار ضعیف‌ الإراده‌ و کم‌تحمّل‌ هستند. قدرت‌ تحمّل‌ مشکلات‌ امراض‌ صَعْبه‌، و اختلافات‌ شدید زن‌ و شوهری‌ و همسایگی‌، و فقر و کم‌ بضاعتی‌، و مردود شدن‌ در امتحانات‌ نهائی‌ و کنکورها و غیر ذلک‌ را ندارند؛ به‌ مجرّد وقوع‌ بعضی‌ ازاین‌ رویدادها دست‌ به‌ خودکشی‌ می‌زنند.


کراراً شنیده‌ام‌: در انگلستان‌ که‌ مردم‌ محروم‌ آن‌، در سال‌ روی‌ آفتاب‌ را کمتر می‌بینند، و اغلب‌ أوقات‌ آن‌ جزیره‌ کوچک‌، بواسطه‌ سواحل‌ دریائی‌ گرفتار غَیم‌ و ابرهای‌ غلیظ‌ و هوای‌ شرجی‌ و کنار دریائی‌ است‌، برای‌ گردش‌ و تفریح‌ و رفتن‌ به‌ بیرون‌ شهر، روزهای‌ نادر آفتابی‌ بسیار مرغوب‌ و مطلوب‌ است‌. و روزی‌ که‌ خورشید طلوع‌ کند، گویا حیات‌ نوینی‌ گرفته‌اند؛ در این‌ صورت‌ اگر جوانان‌ آنجا با هم‌ وعده‌ تفریح‌ و بیرون‌ رفتن‌ در روز معهود آفتابی‌ را داشته‌ باشند، اگر احیاناً آفتاب‌ طلوع‌ نکند دست‌ به‌ انتحار می‌زنند.

در اثر نزاع‌های‌ مختصر خانوادگی‌ که‌ هر روز ما با شدیدتر از آنها دست‌ به‌ گریبانیم‌، آنها خودکشی‌ میکنند.


از این‌ آیاتی‌ که‌ در نهی‌ از کشتن‌ فرزندان‌ در قرآن‌ کریم‌ بیان‌ شد، معلوم‌ می‌شود دو نوع‌ کشتن‌ اولاد در میان‌ اعراب‌ جاهلیّت‌ مرسوم‌ بوده‌ است‌. و خداوند توسّط‌ پیغمبر رحمتش‌ هر دو گونه‌ را به‌ نحو أکید منع‌ نموده‌ است‌.


اوّل‌: کشتن‌ فرزندان‌ بطور کلّی‌ چه‌ پسر و چه‌ دختر. همانطور که‌ آیات‌: وَ لاتَقْتُلُوٓا أَوْلَـٰدَکُم‌ مِّنْ إِمْلَـٰقٍ و یا خَشْیَةَ إِمْلَـٰقٍ، و یا قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوٓا أَوْلَـٰدَهُمْ سَفَهًا بِغَیْرِ عِلْمٍ که‌ ذکرش‌ آمد، بر آن‌ دلالت‌ دارند. و از اینها بدست‌ می‌آید که‌: هر وقت‌ أعراب‌ خود را در قحطی‌ و خشکسالی‌ احساس‌ می‌نمودند، برای‌ آنکه‌ فرزندان‌ خود را در عسرت‌ گرسنگی‌ و شدّت‌ جوع‌ و درماندگی‌، ملاحظه‌ نکنند دست‌ به‌ کشتن‌ آنها میزدند.

علامه‌ طباطبائی‌ مُدّ ظلُّه‌ العالی‌ در تفسیرشان‌ گفته‌اند: «إملاق‌ به‌ معنای‌ إفلاس‌ در مال‌ و زاد است‌؛ و از همین‌ ریشه‌ است‌ تَمَلُّق‌. و این‌ کشتن‌ فرزندان‌ یک‌ سنّت‌ جاریه‌ای‌ در میان‌ أعراب‌ جاهلی‌ بوده‌ است‌ که‌ چون‌ قحط‌ و جَدْب‌ به‌ سوی‌ شهرهایشان‌ می‌شتافت‌، و مردم‌ را تهدید به‌ افلاس‌ و تهیدستی‌ میکرد، ایشان‌ مبادرت‌ به‌ قتل‌ اولاد خود مینمودند؛ برای‌ آنکه‌ دیدن‌ و ملاحظه‌ کردن‌ ذلّت‌ فقر و گرسنگی‌ آنها برایشان‌ ناپسند بود. و با دست‌ زدن‌ به‌ کشتن‌ آنها خود را مُترفّع‌ و مُتنزّه‌ از تحمّل‌ این‌ عار می‌نمودند.


و علّت‌ منع‌ و نهیی‌ که‌ از این‌ عمل‌ در قرآن‌ آورده‌ شده‌ است‌ اینست‌ که‌: نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ [ و یا نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ ] «ما هستیم‌ که‌ شما و آنها را روزی‌ میدهیم‌!» شما بچّه‌ها را می‌کشید از ترس‌ آنکه‌ مبادا نتوانید قیام‌ به‌ رزق‌ و روزی‌ آنها بنمائید، شما أبداً رازق‌ و روزی‌ دهنده‌ نیستید ! بلکه‌ خداوند است‌ که‌ شما و آنان‌ را جمیعاً روزی‌ می‌دهد؛ بنابراین‌ دست‌ به‌ کشتن‌ ایشان‌ مزنید!» 17

در تفسیر آیۀ: وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ


دوّم‌: کشتن‌ دختران‌ بالخصوص‌ بودکه‌ آنهارا زنده‌ دفن‌ میکردند. همانطور که‌ آیه‌: وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ بر آن‌ دلالت‌ دارد. زیرا مَوْءُودَة‌ به‌ معنای‌ دختری‌ است‌ که‌ وی‌ را زنده‌ بگور نمایند. و چون‌ اعراب‌ جاهلی‌ بواسطه‌ کثرت‌ کشتار و غارت‌ها که‌ در میانشان‌ صورت‌ میگرفت‌، بسیار اتّفاق‌ می‌افتاد که‌ دشمنانشان‌ دختران‌ آنها را أسیر کنند و ببرند، و این‌ إسارت‌ برای‌ آنان‌ غیر قابل‌ تحمّل‌ بود، فلذا برای‌ فرار از امکان‌ اینکه‌ شاید دخترانشان‌ اسیر شوند، و دشمنانِ رقیب‌ آنها با ناموس‌ اینها، در خانه‌هایشان‌ مشغول‌ گردند؛ و این‌ برای‌ حَمیّت‌ و غیرت‌ آنها قابل‌ تحمّل‌ نبود، بنابراین‌ از اوّل‌ أمر دختران‌ را میکشتند تا أبداً دختری‌ نداشته‌ باشند تا در هجوم‌ قبائل‌ و جنگها طعمۀ رُقبا و أعدائشان‌ گردند.


در «مجمع‌ البیان‌» گوید: مَوْءُودَة‌ از مادّه‌ وَأَدَ یَئِدُ وَأْدًا می‌باشد؛ و عرب‌ بجهت‌ خوف‌ از فقر، دختران‌ را زنده‌ به‌ گور میکرد.

حضرت‌ فرمودند: اینک‌ در مقابل‌ هریک‌ از آنها، یک‌ بنده‌ در راه‌ خدا آزاد کن‌ !

گفت‌: من‌ شتر بسیار دارم‌ (بنده‌ ندارم‌).

حضرت‌ فرمودند: به‌ هرکس‌ که‌ میخواهی‌ در مقابل‌ هریک‌ ازآنها، یکی‌ از شترانت‌ را هدیّه‌ بده‌ !

جُبّائی‌ گفته‌ است‌ که‌: مَوْءُودَة‌ را مَوْءُودَة‌ گویند، چون‌ خاکی‌ که‌ بر سر او  میریزند، سنگینی‌ میکند تا آنکه‌ بمیرد. واین‌ سخن‌ خطاست‌؛ زیرا که‌ مَوْءُودَة‌ از مادّه‌ وَأَدَ یَئِدُ معتلّ الفاء است‌. و آن‌ مادّه‌ای‌ که‌ معنای‌ سنگینی‌ میدهد، ءَادَهُ یَئُودُه‌ به‌ معنای‌ أثْقَلَهُ می‌باشد و آن‌ معتلّالعین‌ است‌، و اگر از آن‌ مشتقّ شده‌ بود می‌بایست‌ گفته‌ شود: مَأْوُودَة‌ بر وزن‌ مَعْوُودَة‌.


و از رسول‌ خدا درباره‌ عَزْل‌ پرسش‌ نمودند، فَقَالَ: ذَاکَ الْوَأْدُ الْخَفِیُّ. [18]

«حضرت‌ فرمود: عزل‌ کردن‌(یعنی‌ درهنگام‌ آمیزش‌ مرد با زن‌، مرد نطفه‌ خود را در خارج‌ از رحم‌ بریزد) زنده‌ به‌ گور کردن‌ و کشتن‌ بچّه‌ است‌، غایة‌ الامر این‌ قتل‌ و کشتن‌ پنهان‌ است‌ (و مانند قتل‌ بچّۀ متولّد شده‌ ظاهر نیست‌).»


و نیز در «مجمع‌» است‌ که‌: معنی‌ مَوْءُودَة‌، دختر مدفون‌ در حال‌ حیات‌ است‌؛ و چون‌ زنی‌ آبستن‌ می‌شد و نزدیک‌ زائیدنش‌ می‌رسید، در زمین‌ گودالی‌ حفر میکرد و در بالای‌ آن‌ می‌نشست‌؛ اگر دختر می‌زائید آنرا در آن‌ حفره‌ می‌افکند، و اگر پسر می‌زائید آنرا برمیداشت‌ و نگهداری‌ می‌نمود. 19


شیخ‌ طَنْطاوی‌ گفته‌ است‌: الْمَوْءُودَةُ: الْمَدْفونَةُ حَیًّا. و عرب‌ دختران‌ را بواسطه‌ فقر و عار، زنده‌ دفن‌ می‌کرد. و مَوْءُودة‌ میگویند بجهت‌ آنکه‌ آنقدر خاک‌ بر رویش‌ میریختند تا از سنگینی‌ آن‌ بمیرد. [20]

و صَعْصَعَة‌ بن‌ ناجیة‌ قوم‌ خود را از این‌ عمل‌ منع‌ کرد، فلهذا فرزدق‌ که‌ از آن‌ قبیله‌ است‌ در شعر خود بدان‌ افتخار میکند که‌:


وَ مِنَّا الَّذی‌ مَنَعَ الْوآئِدَاتِ         وَ أحْیَا الْوَئیدَ فَلَمْ توأَدِ [21]

«و از ماست‌ آن‌ کسی‌ که‌ زنان‌ بگور نماینده‌ دختران‌ خود را، از این‌ عمل‌ بازداشت‌. و دختر زنده‌ای‌ که‌ بنا بود بگور برود زنده‌ کرد؛ و بنابراین‌ آن‌ دختر،در زمین‌ زنده‌ نرفت‌ و سالم‌ بماند.»


بیان‌ علاّمۀ طباطبائی‌ در تفسیر آیۀ: وَ إِذَا الْمَوْءُ و دَةُ سُئِلَتْ


و علامه‌ طباطبائی‌ مُدّ ظلُّه‌ فرموده‌اند: عادت‌ عرب‌ این‌ بود که‌ دختران‌ را بواسطه‌ فرار از عار و ننگ‌ زنده‌ دفن‌ میکردند؛ همانطور که‌ کریمه‌ شریفه‌ قرآن‌ بر آن‌ دلالت‌ دارد، آنجا که‌ گفته‌است‌:

وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم‌ بِالاُنثَی‌ٰ ظَلَّ وَجْهُهُ و مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَ'رَی‌ٰ مِنَ الْقَوْمِ مِن‌ سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُو عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُو فِی‌ التُّرَابِ أَلَا سَآءَ مَا یَحْکُمُونَ. [22]

«و چون‌ به‌ یکی‌ از اعراب‌ جاهلی‌ بشارت‌ و خبر داده‌ می‌شد که‌ زنش‌ دختری‌ زائیده‌ است‌، از شدّت‌ غیظ‌ و غضب‌ چهره‌اش‌ سیاه‌ می‌شد. و از بدی‌ این‌ بشارت‌ و نگرانی‌ این‌ خبر، از میان‌ قوم‌ خودش‌ متواری‌ می‌شد؛ و در اندیشه‌ میرفت‌ که‌ با این‌ دختر چه‌ کند؟ آیا با قبول‌ پستی‌ و ذلّت‌ و خواری‌ او را نگهداری‌ کند، و یا آنکه‌ او را در زیر خاک‌ پنهان‌ نماید؟ آگاه‌ باش‌ که‌ بد حکمی‌ است‌ که‌ آنها می‌نمودند.»


و مورد خطاب‌ و مؤاخذه‌ از این‌ عمل‌ در گفتار خداوند: وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ پدر این‌ دختر است‌ که‌ این‌ جنایت‌ را بر وی‌ نموده‌ است‌، و او باید از عهده‌ محاکمه‌ و انتقام‌ بر آید. و لیکن‌ مورد پرسش‌ و بازپرس‌ را در این‌ آیه‌، خود مَوْءُودَة‌ خوانده‌ است‌ و از سبب‌ کشته‌ شدن‌ او سؤال‌ شده‌ است‌؛ تا با نوعی‌ از کنایه‌ و تعریض‌ و توبیخ‌، سبب‌ کشته‌ شدن‌ او را دریابد و قاتل‌ را توبیخ‌ کند؛ و این‌ نوع‌ از گفتار توطئه‌ و مقدّمه‌ای‌ باشد که‌ وی‌ از خداوند بخواهد که‌ حقّ او را کاملاً از قاتلش‌ (که‌ پدر اوست‌) بگیرد و از وی‌ دربارۀ‌ جرم‌ و جنایتی‌ که‌ مرتکب‌ شده‌ است‌ بازخواست‌ نماید. [23]

باری‌ آنچه‌ اینک‌ مشروحاً بیان‌ شد، مسأله‌ کشتن‌ أولاد بود که‌ از گناهان‌ کبیرۀ غیر قابل‌ عفو بشمار آمده‌ است‌. و علاوه‌، مادر و یا پدر که‌ متصدّی‌ قتل‌ اولاد خود می‌شوند، باید دیه‌ (پول‌ خون‌) آنرا نیز بپردازند؛ و دیه‌ پسر یک‌ هزار دینار شرعی‌ طلا، و دیه‌ دختر نصف‌ آن‌ معیّن‌ شده‌ است‌.


این‌ پرداخت‌ دیه‌ از طرف‌ پدر و مادر در صورتی‌ است‌ که‌ جنایت‌ عمدی‌ باشد؛ که‌ به‌ غیر از قاتل‌ به‌ سائر ورّاث‌، الاقرب‌ فالاقرب‌ بنحو إرث‌ میرسد. اگر قاتل‌ خصوص‌ پدر باشد، تمام‌ دیه‌ به‌ مادر میرسد؛ و پدر را به‌ جرم‌ قتل‌ پسر نمی‌کشند و فقط‌ دیه‌ میگیرند؛ مگر آنکه‌ مادر از تمام‌ دیه‌، و یا از برخی‌ از آن‌ گذشت‌ نماید، که‌ در این‌ فرض‌ بر عهده‌ پدر چیزی‌ نیست‌. و اگر قاتل‌ خصوص‌ مادر باشد، اگر پدر به‌ غیر قصاص‌ راضی‌ نشد، مادر را به‌ جرم‌ قتل‌ فرزند خود، خواه‌ پسر باشد خواه‌ دختر می‌کشند؛ و اگر پدر از حقّ قصاص‌ خود گذشت‌ و حاضر به‌ تنازل‌ به‌ دیه‌ شد، مادر در أثر قتل‌ فرزند پسر باید به‌ پدر یکهزار دینار بپردازد؛ و اگر مقتول‌ دختر باشد، نصف‌ آن‌ که‌ پانصد دینار است‌ می‌پردازد؛ مگر آنکه‌ در هر دو صورت‌، پدر از تمام‌ دیه‌ و یا از بعض‌ آن‌ صرف‌ نظر کند و مادر را عفو نماید که‌ در این‌ صورت‌ مادر بری‌ءالذّمّه‌ میگردد.


و در تمام‌ این‌ صوَری‌ که‌ ذکر شد این‌ پدرِ قاتل‌ و یا مادر قاتل‌ باید کفّاره‌ هم‌ بدهد؛ یعنی‌ یک‌ بنده‌ مؤمن‌ در راه‌ خدا آزاد کند.

و اگر جنایت‌ بر فرزند از طرف‌ پدر و یا مادر خطائی‌ باشد، در این‌ صورت‌ دیه‌ دیگر بر عهده‌ آنان‌ نیست‌؛ بلکه‌ بر عاقِله‌ است‌. و عاقله‌ عبارت‌ است‌ از: خویشاوندان‌ پدری‌ قاتل‌ (که‌ قاتل‌ در این‌ فرض‌ پدر یا مادر این‌ فرزند مقتول‌ میباشد) که‌ آنها بر حسب‌ قرابت‌ خود، یعنی‌ نزدیکی‌ خود به‌ قاتل‌، از جهت‌ مراتب‌ ارث‌، جمیعاً دیه‌ را می‌پردازند.

و نیز در این‌ صورت‌ که‌ جنایت‌ پدر و یا مادر خطائی‌ است‌، همچنین‌ باید جانی‌، یک‌ بنده‌ مؤمن‌ در راه‌ خدا آزاد کند.

و اگر پدر و مادر هر دو با هم‌ جنایت‌ عمدی‌ را بر فرزند خود وارد کنند،

در اینصورت‌ باید دیه‌ به‌ سائر وُرّاث‌ فرزند، الاقرب‌ فالاقرب‌ داده‌ شود (باید به‌ جدّ و جدّه‌، چه‌ پدری‌ و چه‌ مادری‌، و همچنین‌ به‌ برادران‌ و خواهران‌ فرزند که‌ پسران‌ و دختران‌ همین‌ پدر و مادر هستند، بپردازند) و کفّاره‌ را هم‌ قسمت‌ کنند.



مقدار دیه‌ نطفه‌ و دیه‌ جنین‌ بر حسب‌ مراتب‌ حمل‌

اینها همه‌ مسائلی‌ بود که‌ درباره‌ کشتن‌ عمدی‌ و یا سهوی‌ فرزند بیان‌ شد. و اینک‌ باید به‌ مسأله‌ قتل‌ جنین‌ بپردازیم‌؛ که‌ آن‌ نیز از گناهان‌ کبیره‌ است‌؛ خواه‌ جنین‌ دراوّل‌ دوران‌ بارداری‌ باشد، و خواه‌ در آخر آن‌. و در هر صورت‌ برای‌ آن‌ عذاب‌ سخت‌ مقدّر شده‌ است‌ و برای‌ آن‌ دیه‌ نیز مقرّر گردیده‌ است‌. و در صورتی‌ که‌ جنین‌ دارای‌ جان‌ شده‌ باشد، علاوه‌ بر دیه‌، کفّاره‌ هم‌ باید داده‌ شود.

ما در اینجا محصّل‌ و مختصر بیان‌ مرحوم‌ محقّق‌ حِلّی‌ را در کتاب‌ «شَرآئعُ الإسلام‌» و شهید ثانی‌: زَیْنُ الدّین‌ عامِلی‌ را در کتاب‌ «الرَّوضَةُ الْبَهیَّة‌» در کتاب‌ دیات‌ در باب‌ دیه‌ جنین‌، برای‌ روشن‌ شدن‌ مطلب‌ و اهمّیّت‌ موضوع‌ می‌آوریم‌:

قیمت‌ نطفه‌ ده‌ دینار طلا است‌؛ که‌ هر دینار آن‌ یک‌ مثقال‌ شرعی‌ وزن‌ دارد. بنابراین‌ اگر کسی‌ مردی‌ را که‌ در حال‌ مجامعت‌ با زوجه‌اش‌ بود بترساند بطوریکه‌ مرد منی‌ را در خارج‌ از رَحِم‌ بریزد، باید ده‌ دینار طلا (دیه‌ و قیمت‌ نطفه‌) به‌ آنان‌ بدهد، و آنان‌ آنرا بین‌ خود أثْلاثاً (به‌ نسبت‌ 1 و 2) قسمت‌ میکنند، بطوریکه‌ زن‌ 13ومرد 23 از آنرا برمیدارد.

و اگر در حال‌ مجامعت‌ و آمیزش‌، زن‌ مرد را ترسانید و او منی‌ را در خارج‌ رحم‌ ریخت‌، باید تمام‌ دیه‌، یعنی‌ ده‌ دینار طلا را زن‌ به‌ مرد بدهد. و اگر مرد زن‌ را ترسانید و در اثر این‌ دهشت‌، منی‌ در خارج‌ ریخت‌، بنا بر قول‌ حرمت‌ عَزل‌ اختیاراً برای‌ مرد، مرد باید دیه‌ را به‌ زن‌ بپردازد؛ و امّا بنا بر قول‌ اقوی‌ که‌ اختیاراً عزل‌ برای‌ مرد حرام‌ نیست‌، أدا دیه‌ یعنی‌ ده‌ دینار طلا نیز بر عهده‌ وی‌ نیست‌.

و در صورتی‌ که‌ نطفه‌ در رحم‌ ریخته‌ شود و استقرار هم‌ پیدا کند، دیه‌ و قیمت‌ آن‌ بیست‌ دینار طلا است‌ که‌ چنانچه‌ سقط‌ شود، باید کسی‌ که‌ سبب‌ این‌ أمر شده‌ است‌ این‌ مقدار را أدا کند.




اگر زن‌ سبب‌ این‌ أمر باشد باید بیست‌ دینار را به‌ مرد بدهد، و اگر مرد باشد باید به‌ زن‌ بپردازد، و اگر زن‌ و مرد هردو سبب‌ شده‌ باشند، باید به‌ جدّ و جدّه‌ و برادران‌ و خواهرانِ این‌ نطفه‌ (که‌ مبدأ آفرینش‌ طفل‌ است‌) بدهند.

و اگر نطفه‌ بصورت‌ عَلَقَه‌ در آید، دیه‌ آن‌ چهل‌ دینار است‌. چنانچه‌ زمانی‌ بر نطفه‌ بگذرد تا بصورت‌ خون‌ بسته‌ در آید، آنرا علقه‌ گویند که‌ در اثر تبدّل‌ و تحوّل‌ آن‌ حاصل‌ می‌شود.

و اگر علقه‌ بصورت‌ مُضْغَه‌ درآید، دیه‌ آن‌ شصت‌ دینار است‌. چنانچه‌ زمانی‌ بر علقه‌ بگذرد تا بصورت‌ گوشتی‌ بقدر یک‌ لقمه‌ای‌ که‌ میخورند و میجوند درآید، آنرا مضغه‌ نامند که‌ در أثر تحوّل‌ علقه‌ پیدا میشود.

و اگر مضغه‌ بصورت‌ استخوان‌ درآید، یعنی‌ ابتدای‌ تکوّن‌ و خلقت‌ استخوان‌ از این‌ مادّه‌، دیه‌ آن‌ هشتاد دینار است‌ که‌ در أثر تحوّل‌ مضغه‌ حاصل‌ میگردد.

و اگر خلقت‌ جنین‌ کامل‌ شود، و گوشت‌ روی‌ استخوانها بروید و اعضاء و جوارحش‌ تامّ و تمام‌ گردد، لیکن‌ هنوز روح‌ در آن‌ دمیده‌ نشده‌ باشد، دیه‌ آن‌ صد دینار است‌؛ خواه‌ جنین‌ پسر باشد خواه‌ دختر.

و مستند و دلیل‌ این‌ تفصیل‌، أخبار بسیاری‌ است‌ از جمله‌ صحیحه‌ محمّد بن‌ مُسلِم‌ از حضرت‌ باقر علیه‌ السّلام‌.

و البتّه‌ در این‌ موضوع‌ روایات‌ دیگری‌ هم‌ از جمله‌ روایت‌ أبوبصیر از حضرت‌ صادق‌ علیه‌ السّلام‌ وارد شده‌است‌ که‌ دلالت‌ دارد بر آنکه‌: در سقطِ جنین‌ به‌ هر کیفیّت‌ که‌ باشد، باید یک‌ غُرَّة‌ [24] دیه‌ بدهند؛ خواه‌ آن‌ غرّه‌ غلام‌ باشد و یا کنیز، که‌ سالم‌ باشد و پیر نباشد و از هفت‌ سال‌ نیز کمتر نداشته‌ باشد. ولیکن‌ روایت‌ اوّل‌، هم‌ سندش‌ صحیحتر و هم‌ شهرت‌ فتوائی‌ بر طبق‌ آن‌ بیشتر است‌.

و در جمیع‌ این‌ صُوَر از قتل‌ جنین‌، کفّاره‌ لازم‌ نیست‌. زیرا لزوم‌ کفّاره‌ (آزادکردن‌ بنده‌ مؤمن‌ در راه‌ خدا) مشروط‌ است‌ به‌ حیات‌ مقتول‌. و چون‌ در فرض‌ م، در این‌ جنین‌ روح‌ دمیده‌ نشده‌ است‌ لذا کفّاره‌ ندارد.

و اگر در جنین‌ روح‌ دمیده‌ شده‌ باشد، دیه‌ آن‌ دیه‌ یک‌ انسان‌ کامل‌ است‌، اگر پسر باشد هزار دینار شرعی‌ که‌ هزار مثقال‌ شرعی‌ از طلای‌ سکّه‌ دار است‌؛ و اگر دختر باشد پانصد دینار شرعی‌ است‌ که‌ باید سِقط‌ کننده‌ این‌ جنین‌ در صورت‌ عمد، به‌ وارث‌ دیگر (که‌ یا پدر است‌ در صورت‌ قتل‌ مادر، و یا مادر است‌ در صورت‌ قتل‌ پدر، و یا هر دو هستند در صورت‌ ورود جنایت‌ از غیر آن‌ دو) بپردازد. و در این‌ فرض‌ پدر و مادر دیه‌ فرزند مقتول‌ خود را بین‌ خود به‌ نسبت‌ 23 و 13 تقسیم‌ می‌کنند.


مقدار دیه‌ جنین‌ در صورت‌ عدم‌ تشخیص‌ ذکوریّت‌ و اناثیّت‌

و اگر پسر و دختر بودن‌ جنین‌ مشخّص‌ نگردد، مثل‌ آنکه‌ جنین‌ در شکم‌ مادر مرده‌ است‌ و خود مادر هم‌ مرده‌ است‌، در اینصورت‌ باید از شخص‌ جانی‌ یعنی‌ کشنده‌ جنین‌، نصف‌ مجموع‌ دیه‌ پسر و دیه‌ دختر را گرفت‌؛ و آن‌ هفتصد و پنجاه‌ دینار است‌. 750 = 5002+1000 دینار

و این‌ فرض‌ بسیار اتّفاق‌ می‌افتد، مثل‌ آنکه‌ جانی‌ جنایت‌ را بر مادر و جنین‌ او هر دو وارد کند، و یا بر جنین‌ وارد کند و مادر با مرگ‌ طبیعی‌ بمیرد. در هر دو صورت‌ دیه‌ جنین‌ چون‌ معلوم‌ نیست‌ مذکّر است‌ یا مؤنّث‌، باید هفتصد و پنجاه‌ دینار پرداخته‌ شود.

و این‌ در صورتی‌ است‌ که‌ معلوم‌ شود موت‌ جنین‌ پس‌ از حیاتش‌ در رحم‌ مادر واقع‌ شده‌ است‌، خواه‌ جنین‌ قبل‌ از مادر بمیرد و یا بعد از آن‌. زیرا موت‌ او پیش‌ از مادر و یا بعد از آن‌ تأثیری‌ در مقدار دیه‌ ندارد. اشتباه‌ حال‌ او از ذکوریّت‌ و إناثیّت‌ در صورتی‌ مؤثّر است‌ که‌ موت‌ جنین‌ بعد از حیات‌ خودش‌ باشد؛ که‌ در صورت‌ عدم‌ خروج‌ او از شکم‌ مادر، و با فرض‌ دمیده‌ شدن‌ روح‌ در او، و سپس‌ ورود جنایت‌، باید دیه‌ او را نصف‌ مجموع‌ دیه‌ دختر و پسر قرار داد.



و در این‌ کیفیّت‌ از قتل‌ جنین‌، بر قاتل‌، کفّاره‌ هم‌ لازم‌ است‌؛ خواه‌ قتل‌ عمدی‌ باشد و یا خطائی‌. و أمّا در فرض‌ عمد علاوه‌ بر کفّاره‌، دیه‌ هم بعهده‌ خود اوست‌ که‌ باید بپردازد. و در فرض‌ خطاء، کفّاره‌ بر عهده‌ خود او، و دیه‌ بر عهده‌ عاقله‌ (خویشاوندان‌ پدری‌ قاتل‌) است‌ که‌ الاقرب‌ فالاقرب‌ باید بپردازند.

تا اینجا تمام‌ شد ماحصل‌ گفتار محقّق‌ و شهید ثانی‌ در دیه‌ و کفّاره‌ سقط‌ جنین‌.

باید دانست‌ که‌: آنچه‌ در گناه‌ و دیه‌ و کفّاره‌ سقطِ جنین‌ مؤثّر است‌، همان‌ از بین‌ بردن‌ جنین‌ است‌ در شکم‌ مادر؛ به‌ هر وسیله‌ و به‌ هر کیفیّتی‌ که‌ باشد تفاوتی‌ ندارد. خواه‌ در اثر برداشتن‌ چیز سنگین‌ باشد، و خواه‌ به‌ واسطه‌ خوردن‌ دارو؛ خواه‌ به‌ واسطه‌ استعمال‌ بعضی‌ از موادّ، و خواه‌ به‌ واسطه‌ خوردن‌ بعضی‌ از غذاهای‌ حلال‌ زیاده‌ از حدّ متعارف‌ که‌ منجرّ به‌ سقط‌ طفل‌ گردد. مثلاً گویند: خوردن‌ زعفران‌ بیش‌ از حدّ متعارف‌ در ابتدای‌ حمل‌ موجب‌ سقط‌ جنین‌ می‌شود.

خواه‌ به‌ وسیله‌ عمل‌ جرّاحی‌ باشد، و خواه‌ به‌ وسیله‌ أنحاء و انواع‌ استنشاق‌ بعضی‌ از گازها، و یا عبور بعضی‌ از اقسام‌ أشعّه‌ها که‌ در طبّ بکار میرود. در هر حال‌ سقط‌ جنین‌ قتل‌ است‌ و گناه‌ کبیره‌، و از اعظم‌ محرّمات‌ الهیّه‌.

اطبّاء و پزشکانی‌ که‌ بواسطه‌ عمل‌ جرّاحی‌، بچّه‌ را زنده‌ زنده‌ قطعه‌ قطعه‌ میکنند و بیرون‌ میکشند، باید در انتظار و ترقّب‌ عذاب‌ سخت‌ الهی‌ که‌ خلود در آتش‌ جهنّم‌ است‌ بوده‌ باشند؛ و علاوه‌ باید هم‌ دیه‌ و هم‌ کفّاره‌ را بدهند.

اگر در طفل‌ جان‌ دمیده‌ شده‌ بود و پزشک‌ جنایتکار زن‌ بود، حاکم‌ شرع‌ در صورت‌ تقاضای‌ حقّ قصاص‌ از ولیّ طفل‌ مقتول‌، او را اعدام‌ میکند؛ خواه‌ طفل‌ معصومِ بیگناه‌ پسر باشد خواه‌ دختر.



و اگر پزشک‌ متصدّی‌ این‌ عمل‌ منکر و زشت‌ مرد بود، حاکم‌ شرع‌ در صورت‌ تقاضای‌ حقّ قصاص‌ از ولیّ طفل‌ مقتول‌، در صورتیکه‌ او پسر باشد، او را اعدام‌ می‌کند؛ و در صورتیکه‌ دختر باشد نیز او را اعدام‌ می‌کند ولی‌ وارثان‌ طفل‌ مقتول‌ باید نصف‌ دیه‌ کامل‌ یعنی‌ پانصد دینار شرعی‌ مسکوک‌ را به‌ وارثان‌ پزشک‌ بپردازند.

و در صورت‌ عدم‌ تقاضای‌ ولیّ طفل‌ مقتول‌، حاکم‌ شرع‌ در صورت‌ ثبوت‌ جنایت‌ در نزد وی‌ باید او را تعزیر کند؛ و بطوریکه‌ خود صلاح‌ بداند با حبس‌ و تأدیب‌ و شلق‌، جلوی‌ این‌ امر قبیح‌ و ناروا را بگیرد.

پدرانی‌ که‌ زنهای‌ خود را مجبور به‌ سقط‌ جنین‌ می‌کنند، مادرانی‌ که‌ خود متصدّی‌ سقط‌ جنین‌ می‌شوند، باید در انتظار نکبت‌ و ذلّت‌ و انتقام‌ بنشینند که‌: خداوند خالق‌،آنان‌ را به‌ این‌ قتل‌ مظلومانۀ طفل‌ خواهد گرفت‌،و دیر یا زود طومار زندگی‌ خوش‌ آنان‌ را در هم‌ خواهد پیچید، و سپس‌ در برزخ‌ و قیامت‌ چه‌ بر سرشان‌ می‌آورد؟ او میداند و بس‌.



مشابهت‌ قانون‌ سقط‌ جنین‌ در کشورهای‌ کفر با عمل‌ اعراب‌ دوران‌ جاهلیّت‌


ادامه دارد ................................

------------------------------------------------



[17] ـ «المیزان‌ فی‌ تفسیر القرءَان‌» ج‌ 7، ص‌ 397، در ذیل‌ آیه‌ وارده‌ در سوره‌ أنعام‌: وَ لاتَقْتُلُوٓا أَوْلَـٰدَکُم‌ مِّنْ إِمْلَـٰقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ.


[18] ـ «مجمع‌ البیان‌» طبع‌ صیدا، ج‌ 5، ص‌ 442 و 443. و حاکم‌ در «المستدرک‌»، ج‌ 4، ص‌69 از بنت‌ وهب‌ أسدیّه‌ این‌ عبارت‌ را از رسول‌ خدا روایت‌ کرده‌ است‌.


[19] ـ «مجمع‌ البیان‌» ص‌444

[20] ـ أخیراً دیدیم‌ که‌ شیخ‌ طَبْرسی‌ در «مجمع‌ البیان‌» این‌ احتمال‌ را ردّ کرد.


[21] ـ تفسیر «جواهر» ج‌ 25، ص‌ 81


[22] ـ آیه‌ 58 و 59، از سوره‌ 16: النّحل‌


[23] ـ «المیزان‌» ج‌ 20، ص‌ 323


[24] ـ غُرَّة‌ با ضمّه‌ غین‌ و فتحه‌ راء مشدّده‌ به‌ معنای‌ غلام‌ و کنیز است‌.





قسمت سوم مطلب

قسمت دوم مطلب اینجا


کلام‌ علاّمۀ طباطبائی‌ در تفسیر: وَ لَایَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ


علمه‌ طباطبائی‌ مُدّ ظلُّه‌ العالی‌ در تفسیر وَ لایَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ فرموده‌اند: بالْوَأْدِ وَ غَیْرِهِ وَ إسْقاطِ الجنَّةِ [5] «معنی‌ آنکه‌ اولاد خود را نکشند اینست‌ که‌: بچّه‌های‌ زنده‌ را زیر خاک‌ ننمایند، و یا به‌ طریق‌ دیگری‌ نکشند، و جنین‌ خود را سقط‌ ننمایند ! (بچّه‌ در رحم‌ را نیندازند!)»


حرمت‌ قتل‌ نفس‌ در اسلام‌

یکی‌ از گناهان‌ کبیره‌ که‌ عقابش‌ در قرآن‌ کریم‌ مخلَّد بودن‌ در جهنّم‌ بشمار آمده‌ است‌ کشتن‌ مسلمانی‌ است‌ از روی‌ عمد، بدون‌ آنکه‌ شریعت‌ بواسطه‌ قصاص‌ و یا إجرا حدّ قتل‌، برای‌ او کشتن‌ را مباح‌ و جائز نموده‌ باشد.

و در این‌ مسأله‌ جای‌ تردید و شبهه‌ نیست‌؛ و در کتاب‌ جهاد، علمای‌ اسلام‌ بر حرمت‌ اینگونه‌ از قتل‌، أدلّه‌ أربعه‌ (کتاب‌، سُنّت‌، إجماع‌، عقل‌) را اقامه‌ فرموده‌اند.


در قرآن‌ مجید برای‌ قتل‌ خطائی‌ و عمدی‌، احکامی‌ را مقرّر نموده‌ است‌:


وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن‌ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إلَّاخَطَئًا وَ مَن‌ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَی‌ٰٓ أَهْلِهِ إِلَّآ أَن‌ یَصَّدَّقُوا فَإِن‌ کَانَ مِن‌ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَ إِن‌ کَانَ مِن‌ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُم‌ مِّیثَـٰقٌ فَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَی‌ٰٓ أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ فَمَن‌ لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَهِ وَ کَانَ اللَهُ عَلِیمًا حَکِیمًا * وَ مَن‌ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ و جَهَنَّمُ خَـٰلِدًا فِیهَا وَ 

غَضِبَ اللَهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُو وَ أَعَدَّ لَهُو عَذَابًا عَظِیمًا. [6]


«چنین‌ حقّی‌ أبداً برای‌ مسلمان‌ مؤمنی‌ نیست‌ که‌ مسلمان‌ مؤمنی‌ را بکُشد، مگر آنکه‌ آن‌ قتل‌ از روی‌ خطا باشد. و کسی‌ که‌ مسلمان‌ مؤمنی‌ را از روی‌ خطا به‌ قتل‌ برساند جزای‌ او آنست‌ که‌: یک‌ بنده‌ مؤمن‌ در راه‌ خدا آزاد کند، و یک‌ دیه‌ کامل‌ او را به‌ بازماندگان‌ و أولیائش‌ تسلیم‌ نماید؛ مگر آنکه‌ آنان‌ از دیه‌ بگذرند و عفو کنند.

و اگر این‌ قتل‌ خطائی‌ مسلمان‌ مؤمن‌، از قومی‌ صورت‌ گرفت‌ که‌ ایشان‌ دشمن‌ شما بودند، بنابراین‌ فقط‌ باید یک‌ بنده‌ مؤمن‌ در راه‌ خدا آزاد نمود (و تسلیم‌ دیه‌ به‌ أهل‌ او در اینصورت‌ نیست‌).

و اگر این‌ قتل‌، در میان‌ قومی‌ واقع‌ شد که‌ بین‌ شما و بین‌ آنها معاهده‌ و پیمان‌ است‌ در اینصورت‌، هم‌ باید یک‌ دیه‌ کامل‌ به‌ قومش‌ بپردازید (با آنکه‌ دشمن‌ شما هستند) و هم‌ باید یک‌ بنده‌ مؤمن‌ در راه‌ خدا آزاد کنید ! و کسی‌ که‌ قدرت‌ و تمکّن‌ بر آزادی‌ بنده‌ مؤمن‌ نداشته‌ باشد، باید دو ماه‌ پی‌ در پی‌ روزه‌ بگیرد. این‌ طریق‌ توبه‌ و إنابه‌ و بازگشت‌ اوست‌ که‌ خدا بدان‌ امر فرموده‌ است‌؛ و خداوند علیم‌ و حکیم‌ است‌.

و کسی‌ که‌ مسلمان‌ مؤمنی‌ را از روی‌ عمد و قصد بکُشد، پس‌ جزای‌ او جهنّم‌ است‌ که‌ در آن‌ بطور خلود و جاودان‌ میماند؛ و خداوند بر او غضب‌ می‌کند و لعنت‌ میفرستد، و عذاب‌ عظیمی‌ را برای‌ او مُهیّا و آماده‌ میکند.»

مِنْ أَجْلِ ذَ'لِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی‌ٓ إِسْرَ'ءِیلَ أَنَّهُ و مَن‌ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی‌ الأرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَ لَقَدْ جَآءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَـٰتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم‌ بَعْدَ ذَ'لِکَ فِی‌ الأرْضِ لَمُسْرِفُونَ.[7]


«از همین‌ سبب‌ و بهمین‌ علّت‌، ما بر بنی‌ إسرائیل‌ بطور قانون‌ و حتم‌، أمریّه‌ صادر کردیم‌ که‌: هر کس‌، کسی‌ دیگر را بکشد بدون‌ آنکه‌ آن‌ کس‌، کسی‌ را کشته‌ باشد و یا در زمین‌ فساد نموده‌ باشد، پس‌ گویا مثل‌ آنست‌ که‌ تمام‌ مردم‌ را کشته‌ است‌ ! و کسی‌ که‌ کسی‌ دیگر را زنده‌ کند، و جانی‌ و نفسی‌ را حیات‌ بخشد، پس‌ گویا مثل‌ آنست‌ که‌ تمام‌ مردم‌ را زنده‌ کرده‌ است‌. و هر آینه‌ فرستادگان‌ از جانب‌ ما با بیّنات‌ و أدلّه‌ واضحه‌ به‌ سوی‌ آنها آمدند؛ و پس‌ از تمام‌ این‌ قضایا بسیاری‌ از ایشان‌ در روی‌ زمین‌ إسراف‌ و زیاده‌ روی‌ میکنند.»


یَـٰٓـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لاتَأْکُلُوٓا أَمْوَ'لَکُم‌ بَیْنَکُم‌ بِالْبَـٰطِلِ إِلّآ أَن‌ تَکُونَ تِجَـٰرَةً عَن‌ تَرَاضٍ مِّنکُمْ وَ لاتَقْتُلُوٓا أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللَهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا * وَ مَن‌ یَفْعَلْ ذَ'لِکَ عُدْوَ'نًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِیهِ نَارًا وَ کَانَ ذَ'لِکَ عَلَی اللَهِ یَسِیرًا. [8]

«ای‌ کسانیکه‌ ایمان‌ آورده‌اید در میان‌ خودتان‌ اموالتان‌ را به‌ باطل‌ (به‌ غِلّ و غِشّ در معامله‌، و دروغ‌ در سِعْر و قیمت‌، و معاملات‌ ربوی‌ و غیرها) مخورید ! مگر آنکه‌ از تجارتی‌ باشد که‌ طرفین‌ معامله‌ کاملاً بدان‌ راضی‌ و خشنود باشند. و جانها و نفوس‌ خود را نکشید که‌ حقّاً خداوند به‌ شما مهربان‌ و رحیم‌ است‌.و کسی‌ که‌ این‌ کار را از روی‌ دشمنی‌ و ستم‌ بنماید، بزودی‌ او را در آتش‌ می‌گذاریم‌؛ و این‌ بر خداوند آسان‌ است‌.»


وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی‌ حَرَّمَ اللَهُ إِ لا بِالْحَقِّ. [9]

«و نکشید کسی‌ را که‌ خداوند کشتن‌ وی‌ را حرام‌ نموده‌ است‌؛ مگر به‌ حقّ!»


وَ الَّذِینَ لایَدْعُونَ مَعَ اللَهِ إِلَـٰهًا ءَاخَرَ وَ لیَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی‌ حَرَّمَ اللَهُ إِلّا بِالْحَقِّ وَ لیَزْنُونَ وَ مَن‌ یَفْعَلْ ذَ'لِکَ یَلْقَ أَثَامًا * یُضَـٰعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَـٰمَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا * إِلّا مَن‌ تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلا صَـٰلِحًا فَأُولَـٰٓـئِکَ یُبَدِّلُ اللَهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَـٰتٍ وَ کَانَ اللَهُ غَفُورًا رَّحِیمًا. [10]


«و (بندگان‌ خداوند رحمن‌) کسانی‌ هستند که‌: با الله‌ معبود دیگری‌ را نمی‌خوانند. و نفس‌ محترمی‌ را که‌ خداوند کشتن‌ او را حرام‌ نموده‌ است‌ مگر به‌ حقّ نمیکشند، و زنا نمی‌نمایند. و کسی‌ که‌ این‌ عمل‌ را انجام‌ دهد، به‌ کیفر و وِزر و وبال‌ و عقاب‌ آن‌ خواهد رسید؛ بطوریکه‌ عذاب‌ او در روز بازپسین‌ دو چندان‌ می‌شود، و در آتش‌ و عذاب‌ با حال‌ مذلّت‌ و خواری‌ و سرافکندگی‌، مخلّد میماند.مگر کسی‌ که‌ توبه‌ کند و ایمان‌ بیاورد و کار نیکو و شایسته‌ انجام‌ دهد؛ پس‌ این‌ گروه‌ از مردم‌ کسانی‌ هستند که‌ خداوند بدیهای‌ آنها را به‌ نیکی‌ها تبدیل‌ می‌کند، و خداوند پیوسته‌ آمرزنده‌ و مهربان‌ است‌.»


حرمت‌ سقط‌ جنین‌ در شریعت‌ مقدّس‌ اسلام‌


و علاوه‌ بر عموماتی‌ که‌ ذکر شد و در آنها بطور کلّی‌ قتل‌ نفس‌ محترمه‌ را چه‌ اولاد انسان‌ باشد و چه‌ غیر أولاد، حرام‌ شمرده‌ است‌؛ بطور خصوص‌ در بسیاری‌ از آیات‌، قتل‌ اولاد را نهی‌ کرده‌ و آنرا حرام‌ شمرده‌ است‌.


همچون‌ آیه‌: قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوٓا أَوْلَـٰدَهُمْ سَفَهًا بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَهُ افْتِرَآءً عَلَی اللَهِ قَدْ ضَلُّوا وَ مَا کَانُوا مُهْتَدِینَ. [11]

«حقّاً خسارت‌ کرده‌اند و زیان‌ برده‌اند کسانی‌ که‌ از روی‌ سفاهت‌ و نادانی‌ اولادشان‌ را کشتند؛ و از روی‌ افتراء و دروغ‌ آنچه‌ را که‌ خدا به‌ ایشان‌ روزی‌ نموده‌ است‌، بر خودشان‌ حرام‌ کردند. حقّاً ایشان‌ گمراه‌ شده‌اند؛ و اینطور نیست‌ که‌ از هدایت‌ یافتگان‌ باشند.»


و همچون‌ آیه‌: قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیکُمْ أَلّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوَ'لِدَیْنِ إِحْسَـٰـنًا وَ لتَقْتُلُوٓا أَوْلَـٰدَکُم‌ مِّنْ إِمْلَـٰقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ ـ الآیةَ. [12]

«بگو ـ ای‌ پیغمبر ـ بیائید تا من‌ آنچه‌ را که‌ خداوند شما بر شما حرام‌ نموده‌ است‌، برای‌ شما بخوانم‌: آنکه‌ هیچ‌ چیزی‌ را شریک‌ خدا قرار ندهید ! و به‌ پدر و مادرتان‌ احسان‌ نمائید ! و اولاد خود را از ترس‌ فقر و ضعف‌ اندوخته‌ و از بین‌ رفتن‌ سرمایه‌ نکشید ! زیرا که‌ ما هستیم‌ که‌ شما و آنان‌ را روزی‌ میدهیم‌.» ـ تا آخر آیه‌.


و همچون‌ آیه‌: وَ لاتَقْتُلُوٓا أَوْلَـٰدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَـٰقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا. [13]

«و فرزندان‌ خود رااز ترس‌ تهیدست‌ شدن‌ واز بین‌ رفتن‌ سرمایه‌، و حمله‌ور شدن‌ سلطان‌ فقر و فلاکت‌ نکشید ! زیرا که‌ ما ایشان‌ و شما را روزی‌ میدهیم‌؛ حقّاً کشتن‌ آنان‌ گناهی‌ بزرگ‌ و خطائی‌ سترگ‌ است‌.»


و همچون‌ آیه‌: وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ. [14]«و زمانیکه‌ از مَوْءُودَة‌ (بچّه‌ای‌ که‌ زنده‌ در زیر خاک‌ دفن‌ کنند) پرسیده‌ شود که‌: به‌ چه‌ جرمی‌ و جنایتی‌ او کشته‌ شده‌ است‌؟»


اینها همه‌ آیاتی‌ است‌ که‌ دلالت‌ بر حرمت‌ قتل‌ فرزند دارد؛ خواه‌ فرزند بزرگ‌ باشد خواه‌ کوچک‌، خواه‌ پسر باشد خواه‌ دختر، خواه‌ ناقص‌ الخلقه‌ و عقب‌ افتاده‌ باشد خواه‌ تامّ الخلقه‌ و کامل‌.


و علیهذا بچّه‌ای‌ که‌ از مادر متولّد گردد و نابینا و یا ناشنوا و یا مقطوع‌ الید، و یا دیوانه‌ و مجنون‌ باشد، و یا به‌ هرگونه‌ عیبی‌ از عیوب‌ و نقصی‌ از نقائص‌ مبتلا باشد، نه‌ پدر و نه‌ مادر، و نه‌ دولت‌ و نه‌ حاکم‌، و نه‌ هیئت‌ پزشکی‌ و نه‌ غیرهم‌، حقّ کشتن‌ و از بین‌ بردن‌ این‌ بچّه‌ را ندارند؛ خواه‌ بوسیله‌ آلت‌ قتّاله‌ باشد، خواه‌ بوسیله‌ تزریق‌ داروی‌ سمّی‌، خواه‌ بوسیله‌ استنشاق‌ گاز، خواه‌ بوسیله‌ ذوب‌ نمودن‌ در اسید، خواه‌ بوسیله‌ اشعّه‌های‌ مهلکه‌، و خواه‌ به‌ هر وسیله‌ دیگری‌ که‌ بعداً کشف‌ شود.

اینها مخلوق‌ خدا هستند. و خدا اذن‌ و اجازه‌ کشتن‌ را نداده‌ است‌. این‌ کشتن‌، قتل‌ نفس‌ است‌. و در قتل‌ نفس‌، خداوندِ خالق‌ نفس‌، بین‌ نفس‌ انسانِ صحیح‌ و معیب‌، و زن‌ و مرد، و مریض‌ و سالم‌، و عاقل‌ و مجنون‌، و کوچک‌ و بزرگ‌ فرقی‌ نگذاشته‌ است‌. و به‌ قتل‌ نفس‌ عمدی‌ هر طور باشد وعده‌ خلود در آتش‌ دوزخ‌ را داده‌ است‌.


انتحار و خودکشی‌ قتل‌ نفس‌ است‌؛ و در اسلام‌ حرام‌ و ممنوع‌

بلکه‌ انسان‌ اختیار نفس‌ خودش‌ را هم‌ ندارد. و خودکشی‌ گرچه‌ بواسطه‌ تنگدستی‌ و شدّت‌ فقر، و زندانی‌ شدن‌ متمادی‌، و ورود مصائب‌ گوناگون‌ باشد حرام‌ است‌؛ کسی‌ که‌ به‌ انتحار دست‌ میزند درجهنّم‌ میرود، و در آنجا طبق‌ آیه‌ قرآن‌ مخلّد است‌.


عموم‌ و إطلاق‌ آیاتی‌ که‌ دلالت‌ برحرمت‌ قتل‌ نفس‌ عمدی‌ دارد، شامل‌ قتل‌ انسان‌ نفس‌ خودش‌ را، و شامل‌ قتل‌ نفس‌ غیر می‌شود. أَنَّهُو مَن‌ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی‌ الأرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا [15] بخوبی‌ و روشنی‌ دلالت‌ بر حرمت‌ انتحار هم‌ میکند.


و علاوه‌ آیه‌ کریمه‌: وَ أَنفِقُوا فِی‌ سَبِیلِ اللَهِ وَ لاتُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی‌ التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوٓا إِنَّ اللَهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ [16] دلالت‌ بر این‌ مدّعی‌ دارد.


فلهذا اگر دشمن‌ بخواهد انسان‌ را دستگیر کند و برای‌ إقرار و اعتراف‌ شکنجه‌ نماید، انسان‌ حقّ خوردن‌ و بلعیدن‌ قرص‌های‌ سمّی‌ که‌ فوراً او را میکشد (گر چه‌ بدون‌ درد و التهاب‌ باشد) ندارد؛ اگر چه‌ آن‌ شکنجه‌ با شدیدترین‌ وجهی‌ صورت‌ پذیرد و منجرّ به‌ قتل‌ صعب‌ و کشتن‌ و قطعه‌ قطعه‌ شدن‌ انسان‌ گردد.


انسان‌ برای‌ فرار از قتل‌ شدیدتر، نمیتواند اختیاراً دست‌ به‌ انتحار خفیف‌تر بزند. اگر دشمن‌، انسان‌ را در اطاقی‌ محبوس‌ نموده‌ است‌ و میخواهد انسان‌ را در دریا و رودخانه‌ غرق‌ کند، انسان‌ حقّ ندارد شیر گاز اطاق‌ را باز کرده‌ و خودش‌ را به‌ استنشاق‌ گاز مسموم‌ هلاک‌ کند؛ گرچه‌ این‌ عمل‌ نسبت‌ به‌ غرق‌ شدن‌ آسانتر باشد.


لشکریان‌ مسلمان‌ که‌ درکشتی‌ نشسته‌ وآماده‌ نبرد و جنگ‌ با کفّارند، اگر کفّار کشتی‌ آنان‌ را با نفت‌ و بنزین‌، و یا پرتاب‌ موشک‌، و یا سائر آلات‌ مُحرِقه‌ آتش‌ بزنند، و مسلمین‌ سوختن‌ و آتش‌ گرفتن‌ خود را در برابر دیدگان‌ خود همچون‌ آفتاب‌ روشن‌ ببینند، حقّ ندارند برای‌ فرار از سوختگی‌، خود را به‌ دریا پرتاب‌ کنند و غرق‌ شدن‌ را اختیار نموده‌ و به‌ دست‌ خود بدینگونه‌ جان‌ سپرند.


اگر مریضی‌ مبتلا به‌ بعضی‌ از امراض‌ مهلکه‌ و صعب‌ شده‌ است‌، مانند بعضی‌ از اقسام‌ سرطان‌ که‌ حقّاً حیات‌ برای‌ او جز تلخی‌ چیزی‌ نیست‌، حقّ ندارد انتحار کند؛ و به‌ دوست‌ پزشک‌ معالج‌ و یا به‌ پرستار رفیق‌ و صمیمی‌اش‌ توصیه‌ کند تا زودتر از اجل‌ طبیعی‌ موعود و مرگ‌ معهود، وی‌ را با تزریق‌ راحت‌ کند. اینها همه‌ قتل‌ نفس‌ است‌؛ و حرام‌ و ممنوع.


سرّ حرمت‌ انتحار و خودکشی‌ در اسلام‌

ادامه دارد.....


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[5] ـ «المیزان‌ فی‌ تفسیر القرءَان‌» ج‌ 19، ص‌ 279


[6] ـ آیه‌ 92 و 93، از سوره‌ 4: النّسآء


[7] ـ آیه‌ 32، از سوره‌ 5: المآئدة‌


[8] ـ آیۀ 29 و 30، از سوره‌ 4: النّسآء


[9] ـ قسمتی‌ از آیه‌ 151، از سوره‌ 6: الانعام‌ و صدر آیه‌ 33، از سوره‌ 17: الإسرآء


[10] ـ آیات‌ 68 تا 70، از سوره‌ 25: الفرقان‌


[11] ـ آیه‌ 140، از سوره‌ 6: الانعام‌


[12] ـ صدر آیه‌ 151، از سوره‌ 6: الانعام‌


[13] ـ آیه‌ 31، از سوره‌ 17: الإسرآء


[14] ـ آیه‌ 8 و 9، از سوره‌ 81: التّکویر


[15] ـ قسمتی‌ از آیه‌ 32، از سوره‌ 5: المآئدة‌؛ و در ص‌ 21 از همین‌ کتاب‌ ترجمه‌اش‌ ذکر شد.


[16] ـ آیه‌ 195، از سوره‌ 2: البقرة‌: «و در راه‌ خدا انفاق‌ کنید ! و با دستهای‌ خودتان‌ خود را در تهلکه‌ نیفکنید ! و نیکی‌ بنمائید که‌ خداوند نیکوکاران‌ را دوست‌ دارد».






اسلام کوئست