اسلام کوئست
yemen
تحصیل بانوان :: کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله
----------------------
اصل‌ این‌ رساله‌ قسمتی‌ از جلد اوّل‌ «نور ملکوت‌ قرآن‌» می‌باشد ، که‌ به‌ تفسیر آیۀ : وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ پرداخته‌ و به‌ جهت‌ اهمّیّت‌ مطالب‌ ، از آن‌ کتاب‌ استخراج‌ و بطور مستقلّ به‌ نام‌ «رسالۀ نکاحیّه‌» منتشر گردید .
و چون‌ در حین‌ طبع‌ این‌ رساله‌ که‌ از ارتحال‌ فقید معظّم‌ ، رهبر کبیر انقلاب‌ اسلامی‌ پنج‌ سال‌ می‌گذشت‌ و در این‌ مدّت‌ با عنوان‌ تنظیم‌ خانواده‌ و کنترل‌ جمعیّت‌ فعّالیّتهای‌ چشمگیری‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ ؛ حضرت‌ آیة‌ الله‌ علاّمه‌ اقدام‌ به‌ نوشتن‌ تذییلاتی‌ بر این‌ رساله‌ فرموده‌ و با عطف‌ جملۀ «کاهش‌ جمعیّت‌ ، ضربه‌ای‌ سهمگین‌ بر پیکر مسلمین‌» نام‌ رسالۀ نکاحیّه‌ را تفسیر نموده‌اند .
در این‌ تذییلات‌ که‌ شامل‌ سیزده‌ مطلب‌ میباشد مسألۀ کنترل‌ جمعیّت‌ از دیدگاه‌ قرآن‌ و اسلام‌ مورد تحلیل‌ قرار گرفته‌ و در آن‌ از سیاستهای‌ مزوّرانۀ استکبار در جهت‌ کاهش‌ قوّت‌ مسلمین‌ پرده‌ برداشته‌ شده‌ است‌ .
--------------
امام خامنه ای فرمود:
مسئله‌ی جمعیّت را جدّی بگیرید؛ جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا میکند. یک جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
-------------
امام خامنه ای فرمد:
یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد، این مسئله‌ی جمعیّت است.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
--------------

امام خامنه ای

http://www.noorhadith.ir/

خبر گزاري قراني جمهوري اسلامي ايران www.iqna.ir

دريافت كد لوگو

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحصیل بانوان» ثبت شده است

قسمت دوازدهم 


قسمت یازدهم از اینجا 




یک‌ ماه‌ پس‌ از درج‌ این‌ مقاله‌ (قسمت یازدهم را بخوانید ) در روزنامه‌ ، روزنامه‌ «جمهوری‌ اسلامی‌» مقاله‌ای‌ را در موّرخه‌ 29 جمادی‌ الثّانیة‌1414 (23 آذر 1372) به‌ شماره‌ 213 4 در ردّ محتویات‌ آن‌ از یکی‌ از دانشیاران‌ دانشگاه‌ طهران‌ [55] به‌ طبع‌ رسانید و دراشاره‌ به‌ مضمون‌ آن‌ ردّ ، ضمن‌ ابراز اعتقاد به‌ اصل‌ نقد و ردّ در چارچوب‌ احترام‌ به‌ عقائد علمی‌ ، ابراز داشت‌ : «از آنجائیکه‌ قسمتهائی‌ از مطالب‌ ایشان‌ قابل‌ خدشه‌ میباشد ، نکاتی‌ را نیز در همین‌ زمینه‌ یادآور میشویم‌.»

عنوان‌ ردّ اینست‌ : «آیا سیاستهای‌ کنترل‌ جمعیّت‌ استعماری‌ است‌؟»

نویسنده‌ محترم‌ این‌ ردّ پس‌ از مقدّمه‌ای‌ ، مجموع‌ اشکالات‌ وارده‌ بر آن‌ را به‌ نظر خود در سیزده‌ مورد بازگو نموده‌ است‌ که‌ جز در یک‌ مورد از آن‌ که‌ اعتراف‌ به‌ گفتار صاحب‌ مقاله‌ دارد بقیّۀ مطالب‌ ایشان‌ را با بیانی‌ تفصیلی‌ خواسته‌ است‌ نپذیرد . [56]

ما ضمن‌ آنکه‌ سراسر کلام‌ صاحب‌ مقاله‌ را درست‌ دانسته‌ایم‌ ، و لابدّ ردود ایشان‌ را نپذیرفته‌ایم‌ برای‌ تلخیص‌ گفتار فقط‌ به‌ همان‌ موارد خدشه‌ای‌ که‌ روزنامه‌ اقتصار کرده‌ است‌ اکتفا می‌کنیم‌ . روزنامه‌ می‌گوید :

« و اینک‌ چند نکته‌ :

1 ـ نویسنده‌ محترم‌ مقاله‌ ، در توضیح‌ معنی‌ عنوان‌ «کنترل‌ جمعیّت‌» یادآور شده‌اند که‌ مقصود فقط‌ کاهش‌ جمعیّت‌ نیست‌ ، بلکه‌ متناسب‌ کردن‌ جمعیّت‌ مقصود است‌ که‌ گاهی‌ ممکنست‌ به‌ معنی‌ افزایش‌ باشد .

در اینکه‌ عنوان‌ «کنترل‌ جمعیّت‌» دارای‌ همین‌ مفهوم‌ است‌ که‌ ایشان‌ توضیح‌ داده‌اند تردیدی‌ نیست‌ ، لیکن‌ در این‌ نکته‌ هم‌ تردیدی‌ نیست‌ که‌ در کشورهای‌ جهان‌ سوّم‌ و در ایران‌ تا کنون‌ همواره‌ مقصود از کنترل‌ جمعیّت‌ ، کاهش‌ جمعیّت‌ بوده‌ است‌ و هست‌ . و بهمین‌ جهت‌ ایرادی‌ به‌ مقاله‌ چاپ‌ شده‌در روزنامه‌ وارد نیست‌ .

12

2 ـ ایشان‌ با استناد به‌ نظر سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌ که‌ دوره‌ امن‌ باروری‌ زنان‌ را بین‌ 20 تا 5 3 سالگی‌ میداند و با کمک‌ گرفتن‌ از قرآن‌ کریم‌ که‌ دوران‌ شیردادن‌ به‌ نوزاد را دو سال‌ بیان‌ می‌کند و همچنین‌ ضرورت‌ یک‌ استراحت‌ دوساله‌ و احتساب‌ یکسال‌ دوره‌ حاملگی‌ مجدّد ، به‌ این‌ نتیجه‌ میرسند که‌ از هر زن‌ حدّاکثر 3 کودک‌ میتواند متولّد شود ، هر چند میزان‌ خالص‌ باروری‌ 3/1 می‌باشد .

در این‌ قسمت‌ ایشان‌ با انجام‌ یک‌ محاسبه‌ ریاضی‌ ، یعنی‌ تقسیم‌ عدد 5 1 (فاصله‌ میان‌ 20 تا 5 3 سالگی‌) بر 5 (فاصله‌ مورد نظر ایشان‌ برای‌ زایمان‌) به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند . در حالیکه‌ اگر این‌ محاسبه‌ را اینگونه‌ بعمل‌ آورند که‌ در 20 سالگی‌ یک‌ زایمان‌ ، در 5 2 سالگی‌ زایمان‌ دوّم‌ ، در 30 سالگی‌ زایمان‌ سوّم‌ ، و در 5 3 سالگی‌ زایمان‌ چهارم‌ صورت‌ گیرد ، در همین‌ فاصلۀ مورد نظر ایشان‌ بطور طبیعی‌ 4 زایمان‌ انجام‌ خواهد شد .

علاوه‌ بر این‌ ، همراه‌ کردن‌ نظر سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌ با بخشی‌ از توصیه‌های‌ قرآنی‌ و اسلامی‌ و نادیده‌ گرفتن‌ بخشهای‌ دیگر آن‌ اشتباه‌ دیگری‌ است‌ که‌ نویسنده‌ محترم‌ مرتکب‌ شده‌اند .

از جمله‌ توصیه‌های‌ مؤکّد اسلام‌ ، ازدواج‌ در اوائل‌ بلوغ‌ است‌ . توصیه‌ مؤکّد دیگر اسلام‌ ، ازدیاد نسل‌ است‌ که‌ پیامبر گرامی‌ اسلام‌ با عبارت‌ :

تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا فَإنِّی‌ أُبَاهِی‌ بِکُمُ الأمَمَ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ . «ازدواج‌ کنید و در ازدیاد نسل‌ بکوشید که‌ من‌ به‌ زیادی‌ تعداد شما مسلمانان‌ بر سائر امّت‌ها مباهات‌ خواهم‌ کرد حتّی‌ به‌ کودکان‌ سقط‌ شده‌ شما!» [ أمر به‌ آن‌ نموده‌ است‌ ] .

و نکته‌ دیگر وضعیّت‌ طبیعی‌ زنان‌ از نظر دوران‌ برخورداری‌ از امکان‌ باروری‌ است‌ که‌ در برخی‌ از آنها تا 0 5 سالگی‌ و در برخی‌ دیگر تا 0 6 سالگی‌ است‌ . و این‌ خود نشان‌ دهنده‌ رمزی‌ است‌ در آفرینش‌ که‌ با حکمت‌ الهی‌ همراه‌است‌ . و بدون‌ توانائی‌ جسمی‌ زنان‌ هرگز خداوند متعال‌ چنین‌ امکانی‌ را در جسم‌ آنان‌ در نظر نمی‌گرفت‌ .


3 ـ نکته‌ دیگری‌ که‌ نویسنده‌ محترم‌ بر آن‌ تأکید دارند ، تناسب‌ مقاله‌ چاپ‌ شده‌ با کشوری‌ مثل‌ سودان‌ است‌ ، و عدم‌ تناسب‌ آن‌ با ایران‌ .

بنظر میرسد این‌ نظریّه‌ را ایشان‌ به‌ این‌ دلیل‌ پیدا کرده‌اند که‌ فکر می‌کنند : مقاله‌ مورد نظر ، در کشور سودان‌ ، و یا برای‌ کشور سودان‌ نوشته‌ شده‌ است‌ .

برای‌ رفع‌ این‌ شبهه‌ لازم‌ است‌ توجّه‌ ایشان‌ را به‌ این‌ نکته‌ جلب‌ نمائیم‌ که‌ مجلّه‌ «قِراءات‌ سیاسیّه‌» توسّط‌ جمعی‌ از تحصیل‌ کرده‌های‌ عرب‌ مقیم‌ آمریکا و در کشور آمریکا منتشر میشود و مقاله‌ مورد نظر اختصاص‌ به‌ کشور خاصّی‌ ندارد.

مهمتر آنکه‌ آنچه‌ در مقاله‌ آمده‌ ، اطّلاعات‌ دقیق‌ و مستندی‌ است‌ که‌ جنبه‌ فکری‌ دارند ، و بهیچ‌ وجه‌ محدود به‌ یک‌ یا چند کشور با جمعیّت‌ و امکانات‌ خاصّ نمی‌باشد .

علاوه‌ بر اینها کشور ما با وسعت‌ ، منابع‌ و سائر امکاناتی‌ که‌ دارد چندین‌ برابر جمعیّت‌ کنونی‌ را قادر است‌ اداره‌ کند . بویژه‌ اگر تکیۀ اداره‌ کنندگان‌ کشور بر تربیت‌ صحیح‌ ، برنامه‌ریزی‌ دقیق‌ ، رشد دادن‌ کیفی‌ نسل‌های‌ آینده‌ متناسب‌ با رشد کمّیّت‌ باشد ، تا این‌ جمعیّت‌ بتواند از این‌ امکانات‌ حدّاکثر بهره‌برداری‌ را بعمل‌ آورد .

میگویند : بارداری‌ زن‌ ، او را از حقوقش‌ باز میدارد ؛ این‌ سخنی‌ است‌ غلط‌

4 ـ ترحّم‌ بر زنان‌ و ضرورت‌ باروری‌ کمتر آنان‌ بخاطر آنکه‌ فرصت‌ پیدا کنند به‌ تحصیل‌ و مطالعه‌ بپردازند و حقوقشان‌ بر باد نرود ، از جمله‌ نکات‌ دیگری‌ است‌ که‌ نویسنده‌ محترم‌ بر آن‌ تکیه‌ دارند ؛ همینطور مسأله‌ بهداشت‌ و سلامت‌ جسمی‌ زنان‌ که‌ در جای‌ دیگر مورد تأکید نویسنده‌ محترم‌ قرار گرفته‌ و ایشان‌ تلاش‌ کرده‌اند باروری‌ زنان‌ را با آن‌ در تضادّ قلمداد نمایند .

این‌ تفکّر که‌ میان‌ باروری‌ زن‌ و تحصیل‌ و مطالعه‌ و استیفای‌ حقوق‌اجتماعی‌ ، و همچنین‌ سلامت‌ جسمی‌ و بهداشت‌ او تباینی‌ وجود دارد ، از دستاویزهای‌ طرفداران‌ کنترل‌ جمعیّت‌ است‌ بدون‌ آنکه‌ استدلالی‌ منطقی‌ برای‌ اثبات‌ این‌ مدّعا داشته‌ باشند .

اگر چنین‌ تباینی‌ واقعاً وجود دارد ، مربوط‌ به‌ کم‌ توجّهی‌ ، یا بی‌توجّهی‌ جامعه‌ به‌ کلّیّت‌ حقوق‌ زنان‌ است‌ ؛ و به‌ موضوع‌ باروری‌ آنان‌ ارتباط‌ ندارد . این‌ واقعیّت‌ را باید پذیرفت‌ که‌ دولتها و مردان‌ خانواده‌ها به‌ مسائلی‌ از قبیل‌ فراهم‌ ساختن‌ امکانات‌ لازم‌ برای‌ زنان‌ ، تغذیه‌ کافی‌ بویژه‌ برای‌ دوران‌ بارداری‌ و کمک‌هائی‌ برای‌ نگهداری‌ نوزاد ، توجّه‌ چندانی‌ ندارند .

آنچه‌ باید مورد تأکید قرار گیرد این‌ امورند نه‌ پیشنهاد عقیم‌ کردن‌ زنان‌ و محروم‌ کردن‌ آنان‌ از همراهی‌ با دستگاه‌ آفرینش‌ و مقابله‌ با اراده‌ الهی‌ که‌ خواسته‌ است‌ آنها بیش‌ از آنچه‌ سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌ می‌گوید به‌ وظیفه‌ مادری‌ همّت‌ گمارند .

متأسّفانه‌ مشکل‌ کشورهای‌ جهان‌ سوّم‌ اینست‌ که‌ اکثر تحصیل‌ کرده‌های‌ این‌ کشورها به‌ آنچه‌ سازمانهای‌ غربی‌ توصیه‌ میکنند آنچنان‌ معتقدند که‌ حاضر نیستند واقعیّت‌های‌ دیگر را که‌ قابل‌ لمس‌ نیز هستند ادراک‌ نمایند. این‌ تأسّف‌ آنگاه‌ شدیدتر میشود که‌ گاهی‌ تلاش‌ میگردد پیش‌فرضهای‌ موجود در اذهان‌ همین‌ افراد ، به‌ اسلام‌ نیز نسبت‌ داده‌ شود .

واقعیّت‌ اینست‌ که‌ اگر دولتها به‌ وظائف‌ خود در قبال‌ حقوق‌ زنان‌ باردار عمل‌ کنند و اموری‌ از قبیل‌ کمک‌ هزینه‌ ، بیمه‌ ، درمان‌ ، بهداشت‌ ، تغذیه‌ ، امکانات‌ تحصیلی‌ و تسهیلات‌ شغلی‌ را با برنامه‌ریزی‌ صحیح‌ و دقیق‌ رعایت‌ نمایند ، تنافی‌ و تضادّی‌ که‌ اکنون‌ تلاش‌ میشود میان‌ بارداری‌ زنان‌ و استیفای‌ حقوق‌ آنان‌ ترسیم‌ شود ، هرگز زمینه‌ بروز نخواهد داشت‌ . آیا این‌ صحیح‌ است‌ که‌ ما تلاش‌ کنیم‌ بر ضعف‌های‌ خودمان‌ در برنامه‌ریزی‌ ، با تمسّک‌ به‌ اینگونه‌ مسائل‌ سرپوش‌ بگذاریم‌ ؟!

12-2

5 ـ آخرین‌ نکته‌ای‌ که‌ از مطالب‌ نویسنده‌ محترم‌ لازم‌ است‌ مورد تأمّل‌ قرار گیرد ، توصیه‌ ایشان‌ به‌ ضرورت‌ هماهنگ‌ کردن‌ مصرف‌ کننده‌ با تولید کننده‌ است‌ . ایشان‌ با استناد به‌ اینکه‌ جمعیّت‌ شناسان‌ معتقد به‌ چنین‌ اصلی‌ هستند تلاش‌ میکنند نظریّه‌ کنترل‌ جمعیّت‌ را تقویت‌ نمایند .

خدشه‌ای‌ که‌ بر این‌ نظریّه‌ وارد است‌ اینست‌ که‌ این‌ نگرش‌ در واقع‌ یک‌ نگرش‌ انحرافی‌ به‌ توان‌ انسان‌ است‌ . اگر به‌ توان‌ انسان‌ معتقد باشیم‌ ، بجای‌ چنین‌ توصیه‌ای‌ همواره‌ به‌ دولتها و ملّتها توصیه‌ خواهیم‌ کرد تلاش‌ کنند تولید را با مصرف‌ هماهنگ‌ نمایند . علاوه‌ بر این‌ ، راه‌ صحیح‌ ایجاد هماهنگی‌ میان‌ مصرف‌ و تولید اینست‌ که‌ در شرائط‌ اضطراری‌ از طریق‌ تنظیم‌ مصرف‌ و توصیه‌های‌ اقتصادی‌ و اخلاقی‌ اقداماتی‌ صورت‌ گیرد . اینکه‌ در برخورد با هر مشکلی‌ تنها راه‌ چاره‌ کنترل‌ جمعیّت‌ دانسته‌ می‌شود ، نه‌ تنها علمی‌ نیست‌ بلکه‌ نشانگر ضعف‌ بزرگی‌ است‌ که‌ در بینش‌ طرفداران‌ چنین‌ نظریّه‌ای‌ وجود دارد ؛ و بنظر می‌رسد مشکل‌ اصلی‌ طرفداران‌ کنترل‌ جمعیّت‌ نیز همین‌ است‌ .

در پایان‌ ، یکبار دیگر یادآور میشویم‌ که‌ روزنامه‌ «جمهوری‌ اسلامی‌» علیرغم‌ وزارت‌ بهداشت‌ و درمان‌ ، از مقالات‌ صاحبنظران‌ در این‌ زمینه‌ استقبال‌ میکند و امیدوار است‌ از طریق‌ چاپ‌ این‌ مقالات‌ ، دستیابی‌ به‌ واقعیّت‌ها آسان‌ گردد.»

مورد چهارم‌ ـ مقالۀ بسیار مفصّل‌ و مشروحی‌ است‌ از «ف‌ . امیری‌» که‌ بطور مسلسل‌ روزنامه‌ «جمهوری‌ اسلامی‌» در یازده‌ شماره‌ خود : از تاریخ‌ شنبه‌ 2 شعبان‌ 4 1 4 1 ( 5 2 دی‌ 1372) شماره‌ 238 4 تا تاریخ‌ چهارشنبه‌ 13 شعبان‌ 4 1 4 1 ( 6 بهمن‌ 1372) شماره‌ 8 4 2 4 درج‌ نموده‌ است‌ . عنوان‌ مقاله‌ این‌ می‌باشد : دو دست‌ و یک‌ دهان‌ (بررسی‌ اجمالی‌ سیاستهای‌ جمعیّتی‌) .

مقاله‌ را بدین‌ مطالب‌ افتتاح‌ می‌کند :

«بیستم‌ تیرماه‌ امسال‌ ، سمینار یکروزه‌ای‌ درباره‌ کنترل‌ جمعیّت‌ در تهران‌تشکیل‌ شد . این‌ سمینار و سمینارهای‌ مشابه‌ که‌ مقدّمه‌ای‌ است‌ برای‌ سمینار جهانی‌ جمعیّت‌ که‌ قرار است‌ در سال‌ 1373 در قاهره‌ برگزار شود بهانه‌ای‌ شد برای‌ پرداختن‌ به‌ موضوعی‌ که‌ به‌ گونه‌ شگفت‌آوری‌ در جامعه‌ تبلیغ‌ میشود و بدون‌ بررسی‌ همه‌ جانبه‌ و یا توجّه‌ به‌ استدلال‌ و افکار مخالفین‌ ، هجوم‌ سهمگین‌ خود را بر اذهان‌ جامعه‌ تحمیل‌ میکند .


ادامه  دارد ........................


--------------

[55] ـ دکتر محمّد جوانفر

[56] ـ و از جمله‌ گفته‌ است‌ : در شرائطی‌ که‌ حدود 3/1 دختر میتواند جانشین‌ دوره‌ باروری‌ یک‌ مادر بشود و جمعیّت‌ کشور ما را با رشدی‌ اندک‌ (و نه‌ ثابت‌ که‌ امروزه‌ طرفدار زیادی‌ ندارد) با دیگر امکانات‌ زیستی‌ هماهنگ‌ سازد ولی‌ در این‌ دوره‌ ، حدود 3 دختر جانشین‌ مادر میشوند (علّت‌ رشد منفی‌ اغلب‌ کشورهای‌ غربی‌ اینست‌ که‌ میزان‌ تجدید نسل‌ خالص‌ آنها بین‌ 6/0 تا 9/0 بوده‌ است‌) پس‌ نباید با جمعیّت‌ اضافی‌ ، ایران‌ را با تنگناهای‌ متعدّد غذائی‌ ، بهداشتی‌ و درمانی‌ ، آموزش‌ و مسکن‌ و غیره‌ مواجه‌ سازیم‌ .

قسمت ششم

قسمت پنجم از اینجا

سلامت‌ زن‌ در آنست‌ که‌ یا حامله‌ باشد و یا بچّه‌ شیر دهد

سلامت‌ بدن‌ و روان‌ زن‌ در زائیدن‌ است‌؛ در حامله‌ شدن‌ و شیر دادن‌ است‌. بَه‌ بَه‌ از بانوانی‌ که‌ یا در شکم‌ خود بچّه‌ می‌پرورند، و یا در آغوش‌ خود بچّه‌ را شیر میدهند! این‌ بهشت‌ است‌. این‌ سُبُل‌ سلام‌ است‌.


خداوند خالق‌ آفرینش‌، مزاج‌ زن‌ را طوری‌ آفریده‌ است‌ که‌ از زمان‌ بلوغ‌ تا دوران‌ یائسگی‌ پیوسته‌ مزاج‌ او غذای‌ خاصّی‌ را مطابق‌ مزاج‌ طفل‌ در بدن‌ درست‌ میکند؛ و آن‌ خون‌ حیض‌ است‌ که‌ در زمان‌ حاملگی‌ این‌ خون‌ در رحم‌ مادر غذای‌ طفل‌ است‌. علّت‌ آنکه‌ زنان‌ در دوران‌ بارداری‌ غالباً عادت‌ ماهیانه‌ نمی‌شوند برای‌ آنست‌ که‌ این‌ خون‌ در رَحِم‌ صرف‌ غذا و طعام‌ جنین‌ میگردد.

و چون‌ بچّه‌ را زمین‌ گذارند و وضع‌ حمل‌ کنند، این‌ خون‌ تبدیل‌ به‌ شیر شیرین‌ سفید و نرم‌ و راحت‌ و ملایم‌ با مزاج‌ نوزاد می‌شود، و از سوراخهای‌ پستان‌ سرازیر می‌شود. فلهذا زنان‌ در دوران‌ رضاع‌ و شیر دادن‌ نیز غالباً عادت‌ ماهیانه‌ نمی‌شوند.


أمّا وقتی‌ که‌ آبستن‌ نیستند و شیر هم‌ نمیدهند، این‌ غذا مصرفی‌ ندارد و بنابراین‌ از دهانه‌ رحم‌ خارج‌ و دور ریخته‌ می‌شود. یعنی‌ زن‌ بواسطه‌ عدم‌ حمل‌ و عدم‌ رضاع‌ (آبستن‌ نبودن‌ و شیر ندادن‌) مقداری‌ از قوای‌ بدنی‌ و جسمی‌ خود را که‌ خداوند بصورت‌ خون‌ در آورده‌ است‌ هَدَر نموده‌ و ضایع‌ کرده‌ است‌. فلذا از رحمت‌ خدا دور است‌. و خداوند در اینجا به‌ وی‌ إجازه‌ عبادت‌ و خشوع‌ و خضوعی‌ را که‌ بواسطه‌ نماز و روزه‌ و طواف‌ حاصل‌ می‌شود نداده‌ است‌.


زن‌ باید مانند مرد پیوسته‌ راه‌ تقرّب‌ را بپیماید، وآن‌ وقتی‌ است‌ که‌: دوش‌ به‌ دوش‌ مرد نماز بخواند و روزه‌ بگیرد و طواف‌ کند؛ و این‌ فقط‌ در وقتی‌ است‌ که‌ حامله‌ باشد و یا طفل‌ خود را شیر دهد.این‌ زن‌ قرین‌ رحمت‌ خداست‌ که‌ حائض‌ نیست‌؛ و اجازه‌ رکوع‌ و سجود و قیام‌ و طهارت‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ است‌. و اجازه‌ صیام‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ است‌. و اجازه‌ طواف‌ گرد کعبه‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ است‌.


بنابراین‌، زنان‌ باید پیوسته‌ یا حامله‌ باشند و یا شیر دهند، تا در کاروان‌ انسانیّت‌ و حرکت‌ به‌ سوی‌ معبود و محبوب‌، و قبله‌ مشتاقان‌ و کعبه‌ عاشقان‌ و پویندگان‌ به‌ سوی‌ حرم‌ و حریم‌ امن‌ و امان‌ او، با مردان‌ هم‌ آهنگ‌ باشند.


حائض‌ شدن‌ زنان‌ موقعی‌ است‌ که‌ در این‌ کاروان‌ نشسته‌اند و از حرکت‌ افتاده‌ و متوقّف‌ گشته‌اند.


بنابراین‌، اصل‌ در زنان‌ عبادت‌ است‌؛


یعنی‌ اصل‌ در زنان‌ حمل‌ و رضاع‌ است‌. حیض‌ زنان‌ خلافِ اصل‌ است‌؛


یعنی‌ عَدم‌ حمل‌ و عدم‌ رضاع‌ خلاف‌ است‌.


فتَأمَّلْ در این‌ نکته‌ دقیق‌.


این‌ حقیر روزی‌ به‌ یکی‌ از پزشکان‌ حاذق‌ و بصیر و متعهّد [30] که‌ سخن‌ از این‌ موضوع‌ به‌ میان‌ آمده‌ بود، گفتم‌: سلامت‌ و سعادت‌ زن‌ در اینست‌ که‌: یا حامله‌ باشد و یا بچّه‌ در زیر پستان‌ خود داشته‌ باشد.


قدری‌ تأمّل‌ کرد و گفت‌: آقا این‌ گفتار، مطابق‌ آخرین‌ نتیجه‌ کنگره‌های‌ پزشکی‌ است‌ که‌ امسال‌ در امریکا برگزار شده‌ است‌. و من‌ تز دکتری‌ خود را در امریکا در همین‌ موضوع‌ قرار داده‌ام‌.

آنگاه‌ گفت‌: طبق‌ آخرین‌ مدارک‌ و آمار، دخترانی‌ که‌ قبل‌ از هجده‌ سال‌ بچّه‌ بزایند سرطان‌ پستان‌ نمیگیرند. وهر چه‌ دیرتربچّه‌ بزایند، درصدِ خطر تهدید سرطان‌ پستان‌ در آنها زیاد می‌شود؛ تا چون‌ از سنّ سی‌ سالگی‌ بگذرند خطر سرطان‌ پستان‌ به‌ نحو مضاعف‌ بالا میرود.

امّا زنانی‌ که‌ اصلاً ازدواج‌ نکنند و بچّه‌ نیاورند، درصد خطر سرطان‌ پستان‌ در آنها سرسام‌آور است‌.


این‌ مطالب‌ را که‌ عین‌ واقعیّت‌ است‌، قیاس‌ کنید با تبلیغات‌ و انتشارات‌ استعمار کافر که‌ بر در و دیوار نوشته‌ بود: «زندگی‌ خوشتر، فرزند کمتر» و یا «فرزند فقط‌ یکی‌ یا دو تا» و در یک‌ صفحه‌ پوستر یا پلاکارد، عکس‌ یک‌ مرد و یک‌ زنی‌ را کشیده‌ بود، که‌ در دستشان‌ یک‌ دختر و یک‌ پسر بود، و بطور شادابی‌ و خوشحالی‌ در حرکت‌ بودند و دست‌ راست‌ را بلند کرده‌، فقط‌ انگشت‌ وُسْطَی‌ و مُسَبِّحه‌ (سَبّابه‌) را بطرف‌ بالا باز نموده‌، تا نشان‌ دهند که‌ أوّلاً فقط‌ فرزند باید دو تا باشد و بس‌، و ثانیاً این‌ را با حرف 7 که‌ رمز موفّقیّت‌ است‌، خاطر نشان‌ نموده‌ باشند.


از این‌ تابلوها بر هر اداره‌ای‌ و کانونی‌، بالاخصّ در سالن‌ بیمارستانها و درمانگاهها و محلّ اجتماع‌ مردم‌ زده‌ می‌شد و مردم‌ می‌دیدند. بیچاره‌ها هم‌ باور میکردند و از زیادی‌ بچّه‌ خودداری‌ میکردند. و زن‌ها دسته‌ دسته‌ به‌ درمانگاهها می‌آمدند و قرص‌های‌ ضدّ حاملگی‌ را به‌ عنوان‌ هدیه‌ و تُحفه‌، مجّانی‌ میگرفتند و با خوشحالی‌ همراه‌ خود می‌بردند. غافل‌ از اینکه‌ این‌ قرص‌ها همچون‌ قرص‌ اِسْتِرِکْنین‌، سمّ قاتل‌ است‌ که‌ بر روی‌ آن‌ لعاب‌ شیرین‌ کشیده‌ باشند.


پزشکان‌ غیر متعهّد و خود فروخته‌ هم‌، پیوسته‌ در روزنامه‌ و رادیو و تلویزیون‌، تبلیغات‌ را در این‌ موضوع‌ بالا می‌بردند.


یک‌ روز پزشکی‌ به‌ خانمی‌ که‌ برای‌ معالجه‌ نزد او رفته‌ بود گفته‌ بود: خانم‌! رَحِم‌ زن‌ حکم‌ درخت‌ را دارد.مگر درخت‌ چقدر میوه‌ میدهد؟! این‌ زن‌ هم‌ به‌ منزل‌ آمده‌ بود و بنای‌ بد سری‌ در آبستن‌ شدن‌، با شوهرش‌ گذارده‌ بود.

شوهرش‌ در مسجد نزد من‌ آمد و از زنش‌ شکایت‌ کرد، و گفتار دکتر را که‌ به‌ وی‌ گفته‌ بود بازگو کرد.

گفتم‌: این‌ دکتر در این‌ سخن‌ مغالطه‌ نموده‌ است‌؛ و به‌ اصطلاح‌ عامّه‌ مردم‌، حُقّه‌ بازی‌ نموده‌ است‌. برو منزل‌ و به‌ عیالت‌ بگو: درخت‌ میوه‌ تا زنده‌ است‌ میوه‌ میدهد! به‌ مجرّد آنکه‌ به‌ بلوغ‌ خود رسد (در بعضی‌ از درختان‌ در سال‌ دوّم‌، و در بعضی‌ نیز دیده‌ شده‌ است‌ که‌ در سال‌ اوّل‌) میوه‌ میدهد.


درختان‌ میوه‌ هر سال‌ مرتّب‌ میوه‌ میدهند. هیچ‌ میوه‌شان‌ قطع‌ نمی‌شود، مگر زمانیکه‌ آفتی‌ به‌ آنها برسد و ریشه‌ آنها کرم‌ بزند. در این‌ صورت‌ چوب‌ است‌. دیگر درخت‌ میوه‌ نیست‌؛ آنرا می‌برند.


بسوزند چوب‌ درختان‌ بی‌بر         سزا خود همین‌ است‌ مَر بی‌بری‌ را


فوائد بیشمار حامله‌ شدن‌ زنان‌ و مضرّات‌ بیشمار نازائی‌

بچّه‌، شاداب‌ترین‌ میوه‌ خوش‌ زندگی‌ است‌؛ و عالی‌ترین‌ ثمره‌ حیاتی‌ از بوستان‌ انسانیّت‌، و معطّرترین‌ گل‌ از گلستان‌ بشریّت‌ است‌. زن‌هائی‌ که‌ بجای‌ بچّه‌داری‌ و تکثیر این‌ نوباوۀ ریحان‌ آدمی‌، این‌ عمل‌ سالم‌ و نیکو را ترک‌ میکنند، و به‌ دنبال‌ کارهای‌ خارج‌ از منزل‌ میروند، چقدر از قافله‌ تقدّم‌ و پیشرفت‌ عقب‌ افتاده‌اند!


آنها هر کاری‌ بکنند و به‌ هر مقام‌ و شغلی‌ دست‌ بزنند، و هرگونه‌ هنر و فنّی‌ را بیاموزند، بطوریکه‌ فرضاً سراسر اطاقشان‌ را از تابلوهای‌ دکتری‌ و مهندسی‌ و سائر فنون‌ زینت‌ دهند، و تا پایان‌ عمرشان‌ هم‌ اگر تلاش‌ کنند، و حقّاً و واقعاً نیّتشان‌ خوب‌ باشد، و در صدد خدمت‌ به‌ اجتماع‌ بوده‌ باشند، همۀ اینها بقدر یک‌ بچّه‌ زائیدن‌ و شیردادن‌ و آنرا بزرگ‌ کردن‌ و تربیت‌ نمودن‌ و به‌ جامعه‌ تحویل‌ دادن‌ ارزش‌ ندارد. [31]


به‌ دو دلیل‌:


اوّل‌ آنکه‌: این‌ خانمی‌ که‌ سراسر اطاقش‌ را از دیپلم‌ها و لیسانس‌ها و دکتراها پرکرده‌ است‌، و در هر مقام‌ و پست‌ که‌ شاغل‌ شده‌ است‌، صد برابر آنهم‌ اگر فرضاً برآن‌ افزوده‌ گردد،چنانچه‌ به‌ او بگویند: تو حاضری‌ این‌ فرزندت‌ را بدهی‌ و مقامات‌ و گواهی‌نامه‌هایت‌ محفوظ‌ باشد؟! و یا آنها را فدای‌ این‌ فرزند میکنی‌؟!

فوراً میگوید: فدا میکنم‌! فرزند، برای‌ من‌ ارزشش‌ بیشتر است‌.


پس‌ ای‌ خانمی‌ که‌ به‌ یک‌ فرزند و یا دو فرزند اکتفا کرده‌ای‌ و خودت‌ را سرگرم‌ کارهای‌ دیگر نموده‌ای‌! بدان‌ که‌: آن‌ فرزندهای‌ احتمالی‌ که‌ در صورت‌ فرض‌ زائیدن‌ به‌ وجود می‌آمدند و اینک‌ نیامده‌اند، همانند همین‌ فرزند تو می‌باشند. همۀ آنها را از دست‌ داده‌ای‌! و به‌ فوز عظیم‌ نرسیده‌ای‌! و آن‌ فرزندهای‌ لطیف‌ و شیرین‌ را فدای‌ این‌ مشاغل‌ و در حقیقت‌ شواغل‌ نموده‌ای‌! این‌ به‌ اعتراف‌ خودت‌، خسرانی‌ است‌ بزرگ‌ و تهی‌ دستی‌ و فقری‌ است‌ سترگ‌.


و علّت‌ و رمز حلّ این‌ معمّا آنست‌ که‌: فرزند دارای‌ حیات‌ و زندگی‌ است‌، و مشابه‌ خود تست‌، و بقا وجود تست‌! فلهذا هیچ‌ چیز از اموال‌ و تجارت‌ها و صناعت‌ها و مقام‌ها، ارزش‌ او را ندارند و نمی‌توانند داشته‌ باشند.زیرا اصل‌ حیات‌ و زندگی‌ تو، برای‌ تو ارزشش‌ از همه‌ مقام‌ها و تعیّنات‌ و اندوخته‌ها بیشتر است‌.


ترغیب‌ اسلام‌ به‌ تکثیر اولاد زنان‌ بجای‌ دخول‌ ایشان‌ در فنون‌ و صنایع‌ اجتماعی‌

دوّم‌ آنکه‌:

بچّه‌ زائیدن‌، تکثیر مثل‌ نمودن‌ است‌. یعنی‌ زن‌، موجوداتی‌ را مشابه‌ خود، از پسر و دختر بوجود می‌آورد. اگر زنی‌ شش‌ اولاد زائید، شش‌ انسان‌ مشابه‌ خود را در خارج‌ ایجاد کرده‌ است‌. و اگر ده‌ اولاد زائید، ده‌ انسان‌ مشابه‌ خود را. تازه‌ اگر این‌ اولاد دختر باشند، وگرنه‌ اگر همه‌ آنها یا بعض‌ از آنها پسر باشند، موجودات‌ قوی‌تر و نیرومندتری‌ را در خارج‌ بوجود آورده‌ است‌.


این‌ اولاد در اثر زحمت‌ مادر و تکمیل‌ رشد و تربیت‌، هر کدام‌ به‌ نوبه‌ خود، انسانی‌ از جمیع‌ جهات‌ مشابه‌ مادر، و یا نیرومندتر و مؤثّرتر از او هستند؛ و در فعّالیّت‌ وخدمت‌ به‌ جامعه‌ مسلمین‌ عیناً مانند مادرشان‌، و یا بهتر و فعّال‌تر و مؤثّرتر می‌باشند.


اگر زنی‌ بجای‌ دخول‌ و شرکت‌ در کارها و فنون‌ و صنایع‌ اجتماعی‌، بچّه‌ بزاید و بزرگ‌ کند و تحویل‌ اجتماع‌ دهد، خدمات‌ وجودی‌ خود را در أعلاترین‌ درجه‌،با ضریب‌ تعداد فرزندان‌ خود بالا برده‌ است‌.


اگر هشت‌ فرزند زائید، هشت‌ برابر خدماتِ اجتماعی‌ خود به‌ جامعه‌ خدمت‌ نموده‌ است‌؛ و اگر بچّه‌ای‌ نزائید و تربیت‌ ننمود، درجات‌ خدمت‌ خود را با ضریب‌ هشت‌ پائین‌ آورده‌ و ساقط‌ نموده‌ است‌.


و درحقیقت‌ این‌ چنین‌ بانوانی‌ که‌ در اجتماع‌ وارد می‌شوند و خود را خادم‌ و دلسوز مجتمع‌ میدانند، با این‌ ضریب‌، خود را از اجتماع‌ دور کرده‌ و از خدمت‌ به‌ آن‌ شانه‌ خالی‌ کرده‌اند.


اینها همه‌ بجای‌ خود محفوظ‌، و در عین‌ حال‌ تحصیل‌ کمالات‌ معنوی‌ و علوم‌ الهی‌، و تحصیل‌ دانشهائی‌ که‌ به‌ درد بانوان‌ میخورد، از قبیل‌ خانه‌داری‌، خیّاطی‌، غذاپزی‌، بهداشت‌ و حفظ‌ الصّحّه‌، قابلگی‌ و پزشکی‌ زنان‌، و فراگیری‌ علوم‌ تربیت‌ فرزند و غیرها که‌ بسیار است‌، ابداً با بچّه‌داری‌ منافات‌ ندارد، بلکه‌ کمال‌ ملایمت‌ را نیز دارد.


از آنچه‌ گفته‌ شد، همچنین‌ می‌توانیم‌ این‌ نتیجه‌ را بگیریم‌ که‌: بانوانی‌ که‌ با عمل‌ جرّاحی‌ لوله‌های‌ رحم‌ خود را مسدود می‌کنند، در حقیقت‌ اساسی‌ترین‌ دستگاه‌ موجودیّت‌ خود را که‌ زنیّت‌ است‌، خراب‌ و تباه‌ و فاسد می‌نمایند.


رَحِم‌ زن‌، مانند چشم‌ و دست‌ و پا و قلب‌ او یکی‌ از أعضای‌ پیکر اوست‌. بلکه‌ از اعضای‌ بسیار مهمّ است‌ که‌ با بقاء و سلامت‌ آن‌، موجودیّت‌ و زنیّت‌ زن‌ محفوظ‌، و با فناء و نابودی‌ و مرض‌ آن‌، زنیّت‌ زن‌ تباه‌ شده‌ است‌.


پزشک‌ و جرّاح‌، حقّ بستن‌ لوله‌های‌ رحم‌ را ندارد، گرچه‌ با اجازه‌ و یا امر زن‌ و شوهرش‌ باشد؛ زیرا موجب‌ نقصان‌ عضو است‌، و نقصان‌ عضو شرعاً و عقلاً حرام‌ است‌.


همانطور که‌ کسی‌ حقّ ندارد به‌ جرّاح‌ بگوید: دست‌ مرا ببر! و یا گوش‌ مرا ببر! و یا پای‌ مرا قطع‌ کن‌! همینطور نمی‌تواند بگوید: لوله‌های‌ رحم‌ مرا مسدود کن‌! انسان‌ اختیار اجزاء و اعضای‌ بدن‌ خود را نداشته‌، و حقّ از بین‌ بردن‌ و خراب‌ کردن‌ آنها را ندارد. مالک‌ انسان‌ خداوند است‌، و او به‌ انسان‌، نه‌ عقلاً و نه‌ شرعاً إجازه‌ اینگونه‌ تصرّفات‌ را نداده‌ است‌.


کسی‌ که‌ لوله‌هایش‌ را بسته‌اند، بکلّی‌ عقیم‌ و نازا میگردد؛ و با فرض‌ بازکردن‌ لوله‌ها با عمل‌ جرّاحی‌ دگر، باز حمل‌ برداشتن‌ و آبستن‌ شدن‌ او بسیار بعید است‌. ولی‌ أحیاناً اگر بانوئی‌ که‌ از روی‌ جهالت‌ خود و یا شوهرش‌


لوله‌هایش‌ را بسته‌اند، گمان‌ آن‌ رود که‌ با عمل‌ جرّاحی‌ مجدّد می‌توانند لوله‌ها را باز کنند، شرعاً بر او واجب‌ است‌ که‌: در صورت‌ امکان‌ و عدم‌ محذوری‌، خود را تحت‌ عمل‌ قرار داده‌ و لوله‌های‌ خود را باز کند.


در زمان‌ طاغوت‌ بستن‌ لوله‌ها برای‌ طبقه‌ مُرفّه‌ و بی‌درد مُد شده‌ بود، و اینک‌ که‌ بعضی‌ متوجّه‌ خطای‌ منکر خود شده‌اند، کار از کار گذشته‌ و در آرزوی‌ طفل‌ نوزاد عمرشان‌ به‌ پایان‌ میرسد.


گویند: سخن‌ در این‌ بود که‌ مردان‌ فقیر و کم‌ بضاعت‌ را که‌ غالباً کثیرالاولاد میباشند اخته‌ کنند، و این‌ اخته‌ کردن‌ بصورت‌ قانونی‌ درآید؛ همچون‌ مردان‌ هندی‌ که‌ جبراً وقهراً حکومت‌ وقت‌ آنها را اخته مینماید [32]، و در اینصورت‌ دیگر نه‌ زنی‌ در کشور باقی‌ بود، نه‌ مردی‌؛ زنان‌ بواسطه‌ خوردن‌ قرص‌ و بستن‌ لوله‌، و مردان‌ بواسطه‌ عقیم‌ کردن‌ و کوبیدن‌ خُصْیَتَین‌ (بَیْضَتَین‌). اینست‌ معنای‌ ذلّت‌ و اسارت‌ و بردگی‌! اینست‌ مفهوم‌ استثمار حقیقی‌! و اینست‌ مفاد استحمار و استعباد واقعی‌؛ که‌ آنچه‌ را که‌ با بردگان‌ زمان‌ جاهلیّت‌ نمی‌کردند، با ما بنمایند.


خداوند گنجایش‌ زمین‌ برای‌ زندگان‌ و مردگان‌ را تضمین‌ فرموده‌ است‌

ادامه دارد........................

-----------------------------------------------------------


[30] ـ دکتر حاج‌ سیّد حمید سجّادی‌، از مفاخر چشم‌ پزشکان‌ عصر ما در جهان‌؛ که‌ علاوه‌ بر نبوغ‌ الهی‌ در فنّ پزشکی‌، و دارا بودن‌ دو شهادت‌ و گواهی‌ فوق‌ تخصّص‌ در قسمت‌های‌ خَلْفی‌ و قُدّامی‌ چشم‌ (شبکه‌ و قرنیّه‌)، از جوانان‌ مسلمان‌ و خوش‌ فهم‌ و غیورو دلسوز و متعهّد به‌ اسلام‌ و جامعه‌ مسلمین‌ است‌. چشم‌ راست‌ حقیر را که‌ مبتلا به‌ پارگی‌ شبکه‌ (دِکُلْمان‌) شده‌ بود، و از سخت‌ترین‌ انواع‌ پارگی‌ بود؛ یعنی‌ نعلی‌ شکل‌ دور تا دور پاره‌ شده‌، و فقط‌ از یک‌ نقطه‌ مختصر اتّکاء باقی‌ مانده‌ بود، و خطر آن‌ نود و پنج‌ درصد بود؛ و این‌ نوع‌ از عمل‌ از مشکلترین‌ اقسام‌ عملی‌ است‌ که‌ در سطح‌ جهان‌ بر روی‌ چشم‌ انجام‌ می‌گیرد، به‌ فوریّت‌ عمل‌ کرد. زمان‌ عمل‌ هفت‌ ساعت‌ طول‌ کشید و للّه‌ الحمد و له‌ الشّکر، عمل‌ در نهایت‌ خوبی‌، و منتج‌ نتیجه‌ شد. شَکَّرَ اللَهُ مَساعِیَهُ الْجَمیلَة‌؛ و أبْقاهُ اللَهُ ذُخْرًا لِلْمُسْلِمین‌، وَ خَتَمَ لَهُ بِالْحُسْنَی‌ بِمُحَمَّدٍ وَ ءالِهِ الطّاهِرین‌. 


[31] ـ چه‌ خوب‌ یک‌ خانم‌ اداری‌ میگفت‌: این‌ جامعه‌، ما را از پرستاری‌ و تربیت‌ فرزندانمان‌ در خانه‌ بریده‌ است‌ و به‌ پرستاری‌ فرزندان‌ مردم‌ مشغول‌ کرده‌ است‌.


[32] ـ اینک‌ در کشور چین‌، هر خانواده‌ای‌ فقط‌ حقّ یک‌ أولاد را دارد؛ و اگر احیاناً بیشتر بیاورد، از جهت‌ رفاه‌ اجتماعی‌ نظیر مدرسه‌ و مسکن‌ و بهداشت‌ و آذوقه‌ و کثرت‌ مالیّات‌ آنقدر سخت‌ میگیرند که‌ وی‌ را عاجز نمایند فلهذا فعلاً خانواده‌هائی‌ که‌ فرزندشان‌ دختر است‌، بواسطه‌ اشتیاق‌ به‌ پسر، دختر خود را میکشند؛ تا با آوردن‌ یک‌ پسر نزد حکومت‌ مجرم‌ نباشند. ولی‌ این‌ محدودیّت‌ برای‌ مسلمانان‌ ساکن‌ چین‌ نیست‌؛ زیرا چون‌ کثرت‌ اولاد بر اساس‌ مبنای‌ مذهبی‌ آنهاست‌، حکومت‌ چین‌ آنها را در ازدیاد اولاد آزاد گذارده‌ است‌.

اسلام کوئست