اسلام کوئست
yemen
حامله :: کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین

کتابی است نوشته ی علامه محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله
----------------------
اصل‌ این‌ رساله‌ قسمتی‌ از جلد اوّل‌ «نور ملکوت‌ قرآن‌» می‌باشد ، که‌ به‌ تفسیر آیۀ : وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ پرداخته‌ و به‌ جهت‌ اهمّیّت‌ مطالب‌ ، از آن‌ کتاب‌ استخراج‌ و بطور مستقلّ به‌ نام‌ «رسالۀ نکاحیّه‌» منتشر گردید .
و چون‌ در حین‌ طبع‌ این‌ رساله‌ که‌ از ارتحال‌ فقید معظّم‌ ، رهبر کبیر انقلاب‌ اسلامی‌ پنج‌ سال‌ می‌گذشت‌ و در این‌ مدّت‌ با عنوان‌ تنظیم‌ خانواده‌ و کنترل‌ جمعیّت‌ فعّالیّتهای‌ چشمگیری‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ ؛ حضرت‌ آیة‌ الله‌ علاّمه‌ اقدام‌ به‌ نوشتن‌ تذییلاتی‌ بر این‌ رساله‌ فرموده‌ و با عطف‌ جملۀ «کاهش‌ جمعیّت‌ ، ضربه‌ای‌ سهمگین‌ بر پیکر مسلمین‌» نام‌ رسالۀ نکاحیّه‌ را تفسیر نموده‌اند .
در این‌ تذییلات‌ که‌ شامل‌ سیزده‌ مطلب‌ میباشد مسألۀ کنترل‌ جمعیّت‌ از دیدگاه‌ قرآن‌ و اسلام‌ مورد تحلیل‌ قرار گرفته‌ و در آن‌ از سیاستهای‌ مزوّرانۀ استکبار در جهت‌ کاهش‌ قوّت‌ مسلمین‌ پرده‌ برداشته‌ شده‌ است‌ .
--------------
امام خامنه ای فرمود:
مسئله‌ی جمعیّت را جدّی بگیرید؛ جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا میکند. یک جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
-------------
امام خامنه ای فرمد:
یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد، این مسئله‌ی جمعیّت است.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
--------------

امام خامنه ای

http://www.noorhadith.ir/

خبر گزاري قراني جمهوري اسلامي ايران www.iqna.ir

دريافت كد لوگو

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حامله» ثبت شده است

قسمت ششم

قسمت پنجم از اینجا

سلامت‌ زن‌ در آنست‌ که‌ یا حامله‌ باشد و یا بچّه‌ شیر دهد

سلامت‌ بدن‌ و روان‌ زن‌ در زائیدن‌ است‌؛ در حامله‌ شدن‌ و شیر دادن‌ است‌. بَه‌ بَه‌ از بانوانی‌ که‌ یا در شکم‌ خود بچّه‌ می‌پرورند، و یا در آغوش‌ خود بچّه‌ را شیر میدهند! این‌ بهشت‌ است‌. این‌ سُبُل‌ سلام‌ است‌.


خداوند خالق‌ آفرینش‌، مزاج‌ زن‌ را طوری‌ آفریده‌ است‌ که‌ از زمان‌ بلوغ‌ تا دوران‌ یائسگی‌ پیوسته‌ مزاج‌ او غذای‌ خاصّی‌ را مطابق‌ مزاج‌ طفل‌ در بدن‌ درست‌ میکند؛ و آن‌ خون‌ حیض‌ است‌ که‌ در زمان‌ حاملگی‌ این‌ خون‌ در رحم‌ مادر غذای‌ طفل‌ است‌. علّت‌ آنکه‌ زنان‌ در دوران‌ بارداری‌ غالباً عادت‌ ماهیانه‌ نمی‌شوند برای‌ آنست‌ که‌ این‌ خون‌ در رَحِم‌ صرف‌ غذا و طعام‌ جنین‌ میگردد.

و چون‌ بچّه‌ را زمین‌ گذارند و وضع‌ حمل‌ کنند، این‌ خون‌ تبدیل‌ به‌ شیر شیرین‌ سفید و نرم‌ و راحت‌ و ملایم‌ با مزاج‌ نوزاد می‌شود، و از سوراخهای‌ پستان‌ سرازیر می‌شود. فلهذا زنان‌ در دوران‌ رضاع‌ و شیر دادن‌ نیز غالباً عادت‌ ماهیانه‌ نمی‌شوند.


أمّا وقتی‌ که‌ آبستن‌ نیستند و شیر هم‌ نمیدهند، این‌ غذا مصرفی‌ ندارد و بنابراین‌ از دهانه‌ رحم‌ خارج‌ و دور ریخته‌ می‌شود. یعنی‌ زن‌ بواسطه‌ عدم‌ حمل‌ و عدم‌ رضاع‌ (آبستن‌ نبودن‌ و شیر ندادن‌) مقداری‌ از قوای‌ بدنی‌ و جسمی‌ خود را که‌ خداوند بصورت‌ خون‌ در آورده‌ است‌ هَدَر نموده‌ و ضایع‌ کرده‌ است‌. فلذا از رحمت‌ خدا دور است‌. و خداوند در اینجا به‌ وی‌ إجازه‌ عبادت‌ و خشوع‌ و خضوعی‌ را که‌ بواسطه‌ نماز و روزه‌ و طواف‌ حاصل‌ می‌شود نداده‌ است‌.


زن‌ باید مانند مرد پیوسته‌ راه‌ تقرّب‌ را بپیماید، وآن‌ وقتی‌ است‌ که‌: دوش‌ به‌ دوش‌ مرد نماز بخواند و روزه‌ بگیرد و طواف‌ کند؛ و این‌ فقط‌ در وقتی‌ است‌ که‌ حامله‌ باشد و یا طفل‌ خود را شیر دهد.این‌ زن‌ قرین‌ رحمت‌ خداست‌ که‌ حائض‌ نیست‌؛ و اجازه‌ رکوع‌ و سجود و قیام‌ و طهارت‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ است‌. و اجازه‌ صیام‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ است‌. و اجازه‌ طواف‌ گرد کعبه‌ به‌ وی‌ داده‌ شده‌ است‌.


بنابراین‌، زنان‌ باید پیوسته‌ یا حامله‌ باشند و یا شیر دهند، تا در کاروان‌ انسانیّت‌ و حرکت‌ به‌ سوی‌ معبود و محبوب‌، و قبله‌ مشتاقان‌ و کعبه‌ عاشقان‌ و پویندگان‌ به‌ سوی‌ حرم‌ و حریم‌ امن‌ و امان‌ او، با مردان‌ هم‌ آهنگ‌ باشند.


حائض‌ شدن‌ زنان‌ موقعی‌ است‌ که‌ در این‌ کاروان‌ نشسته‌اند و از حرکت‌ افتاده‌ و متوقّف‌ گشته‌اند.


بنابراین‌، اصل‌ در زنان‌ عبادت‌ است‌؛


یعنی‌ اصل‌ در زنان‌ حمل‌ و رضاع‌ است‌. حیض‌ زنان‌ خلافِ اصل‌ است‌؛


یعنی‌ عَدم‌ حمل‌ و عدم‌ رضاع‌ خلاف‌ است‌.


فتَأمَّلْ در این‌ نکته‌ دقیق‌.


این‌ حقیر روزی‌ به‌ یکی‌ از پزشکان‌ حاذق‌ و بصیر و متعهّد [30] که‌ سخن‌ از این‌ موضوع‌ به‌ میان‌ آمده‌ بود، گفتم‌: سلامت‌ و سعادت‌ زن‌ در اینست‌ که‌: یا حامله‌ باشد و یا بچّه‌ در زیر پستان‌ خود داشته‌ باشد.


قدری‌ تأمّل‌ کرد و گفت‌: آقا این‌ گفتار، مطابق‌ آخرین‌ نتیجه‌ کنگره‌های‌ پزشکی‌ است‌ که‌ امسال‌ در امریکا برگزار شده‌ است‌. و من‌ تز دکتری‌ خود را در امریکا در همین‌ موضوع‌ قرار داده‌ام‌.

آنگاه‌ گفت‌: طبق‌ آخرین‌ مدارک‌ و آمار، دخترانی‌ که‌ قبل‌ از هجده‌ سال‌ بچّه‌ بزایند سرطان‌ پستان‌ نمیگیرند. وهر چه‌ دیرتربچّه‌ بزایند، درصدِ خطر تهدید سرطان‌ پستان‌ در آنها زیاد می‌شود؛ تا چون‌ از سنّ سی‌ سالگی‌ بگذرند خطر سرطان‌ پستان‌ به‌ نحو مضاعف‌ بالا میرود.

امّا زنانی‌ که‌ اصلاً ازدواج‌ نکنند و بچّه‌ نیاورند، درصد خطر سرطان‌ پستان‌ در آنها سرسام‌آور است‌.


این‌ مطالب‌ را که‌ عین‌ واقعیّت‌ است‌، قیاس‌ کنید با تبلیغات‌ و انتشارات‌ استعمار کافر که‌ بر در و دیوار نوشته‌ بود: «زندگی‌ خوشتر، فرزند کمتر» و یا «فرزند فقط‌ یکی‌ یا دو تا» و در یک‌ صفحه‌ پوستر یا پلاکارد، عکس‌ یک‌ مرد و یک‌ زنی‌ را کشیده‌ بود، که‌ در دستشان‌ یک‌ دختر و یک‌ پسر بود، و بطور شادابی‌ و خوشحالی‌ در حرکت‌ بودند و دست‌ راست‌ را بلند کرده‌، فقط‌ انگشت‌ وُسْطَی‌ و مُسَبِّحه‌ (سَبّابه‌) را بطرف‌ بالا باز نموده‌، تا نشان‌ دهند که‌ أوّلاً فقط‌ فرزند باید دو تا باشد و بس‌، و ثانیاً این‌ را با حرف 7 که‌ رمز موفّقیّت‌ است‌، خاطر نشان‌ نموده‌ باشند.


از این‌ تابلوها بر هر اداره‌ای‌ و کانونی‌، بالاخصّ در سالن‌ بیمارستانها و درمانگاهها و محلّ اجتماع‌ مردم‌ زده‌ می‌شد و مردم‌ می‌دیدند. بیچاره‌ها هم‌ باور میکردند و از زیادی‌ بچّه‌ خودداری‌ میکردند. و زن‌ها دسته‌ دسته‌ به‌ درمانگاهها می‌آمدند و قرص‌های‌ ضدّ حاملگی‌ را به‌ عنوان‌ هدیه‌ و تُحفه‌، مجّانی‌ میگرفتند و با خوشحالی‌ همراه‌ خود می‌بردند. غافل‌ از اینکه‌ این‌ قرص‌ها همچون‌ قرص‌ اِسْتِرِکْنین‌، سمّ قاتل‌ است‌ که‌ بر روی‌ آن‌ لعاب‌ شیرین‌ کشیده‌ باشند.


پزشکان‌ غیر متعهّد و خود فروخته‌ هم‌، پیوسته‌ در روزنامه‌ و رادیو و تلویزیون‌، تبلیغات‌ را در این‌ موضوع‌ بالا می‌بردند.


یک‌ روز پزشکی‌ به‌ خانمی‌ که‌ برای‌ معالجه‌ نزد او رفته‌ بود گفته‌ بود: خانم‌! رَحِم‌ زن‌ حکم‌ درخت‌ را دارد.مگر درخت‌ چقدر میوه‌ میدهد؟! این‌ زن‌ هم‌ به‌ منزل‌ آمده‌ بود و بنای‌ بد سری‌ در آبستن‌ شدن‌، با شوهرش‌ گذارده‌ بود.

شوهرش‌ در مسجد نزد من‌ آمد و از زنش‌ شکایت‌ کرد، و گفتار دکتر را که‌ به‌ وی‌ گفته‌ بود بازگو کرد.

گفتم‌: این‌ دکتر در این‌ سخن‌ مغالطه‌ نموده‌ است‌؛ و به‌ اصطلاح‌ عامّه‌ مردم‌، حُقّه‌ بازی‌ نموده‌ است‌. برو منزل‌ و به‌ عیالت‌ بگو: درخت‌ میوه‌ تا زنده‌ است‌ میوه‌ میدهد! به‌ مجرّد آنکه‌ به‌ بلوغ‌ خود رسد (در بعضی‌ از درختان‌ در سال‌ دوّم‌، و در بعضی‌ نیز دیده‌ شده‌ است‌ که‌ در سال‌ اوّل‌) میوه‌ میدهد.


درختان‌ میوه‌ هر سال‌ مرتّب‌ میوه‌ میدهند. هیچ‌ میوه‌شان‌ قطع‌ نمی‌شود، مگر زمانیکه‌ آفتی‌ به‌ آنها برسد و ریشه‌ آنها کرم‌ بزند. در این‌ صورت‌ چوب‌ است‌. دیگر درخت‌ میوه‌ نیست‌؛ آنرا می‌برند.


بسوزند چوب‌ درختان‌ بی‌بر         سزا خود همین‌ است‌ مَر بی‌بری‌ را


فوائد بیشمار حامله‌ شدن‌ زنان‌ و مضرّات‌ بیشمار نازائی‌

بچّه‌، شاداب‌ترین‌ میوه‌ خوش‌ زندگی‌ است‌؛ و عالی‌ترین‌ ثمره‌ حیاتی‌ از بوستان‌ انسانیّت‌، و معطّرترین‌ گل‌ از گلستان‌ بشریّت‌ است‌. زن‌هائی‌ که‌ بجای‌ بچّه‌داری‌ و تکثیر این‌ نوباوۀ ریحان‌ آدمی‌، این‌ عمل‌ سالم‌ و نیکو را ترک‌ میکنند، و به‌ دنبال‌ کارهای‌ خارج‌ از منزل‌ میروند، چقدر از قافله‌ تقدّم‌ و پیشرفت‌ عقب‌ افتاده‌اند!


آنها هر کاری‌ بکنند و به‌ هر مقام‌ و شغلی‌ دست‌ بزنند، و هرگونه‌ هنر و فنّی‌ را بیاموزند، بطوریکه‌ فرضاً سراسر اطاقشان‌ را از تابلوهای‌ دکتری‌ و مهندسی‌ و سائر فنون‌ زینت‌ دهند، و تا پایان‌ عمرشان‌ هم‌ اگر تلاش‌ کنند، و حقّاً و واقعاً نیّتشان‌ خوب‌ باشد، و در صدد خدمت‌ به‌ اجتماع‌ بوده‌ باشند، همۀ اینها بقدر یک‌ بچّه‌ زائیدن‌ و شیردادن‌ و آنرا بزرگ‌ کردن‌ و تربیت‌ نمودن‌ و به‌ جامعه‌ تحویل‌ دادن‌ ارزش‌ ندارد. [31]


به‌ دو دلیل‌:


اوّل‌ آنکه‌: این‌ خانمی‌ که‌ سراسر اطاقش‌ را از دیپلم‌ها و لیسانس‌ها و دکتراها پرکرده‌ است‌، و در هر مقام‌ و پست‌ که‌ شاغل‌ شده‌ است‌، صد برابر آنهم‌ اگر فرضاً برآن‌ افزوده‌ گردد،چنانچه‌ به‌ او بگویند: تو حاضری‌ این‌ فرزندت‌ را بدهی‌ و مقامات‌ و گواهی‌نامه‌هایت‌ محفوظ‌ باشد؟! و یا آنها را فدای‌ این‌ فرزند میکنی‌؟!

فوراً میگوید: فدا میکنم‌! فرزند، برای‌ من‌ ارزشش‌ بیشتر است‌.


پس‌ ای‌ خانمی‌ که‌ به‌ یک‌ فرزند و یا دو فرزند اکتفا کرده‌ای‌ و خودت‌ را سرگرم‌ کارهای‌ دیگر نموده‌ای‌! بدان‌ که‌: آن‌ فرزندهای‌ احتمالی‌ که‌ در صورت‌ فرض‌ زائیدن‌ به‌ وجود می‌آمدند و اینک‌ نیامده‌اند، همانند همین‌ فرزند تو می‌باشند. همۀ آنها را از دست‌ داده‌ای‌! و به‌ فوز عظیم‌ نرسیده‌ای‌! و آن‌ فرزندهای‌ لطیف‌ و شیرین‌ را فدای‌ این‌ مشاغل‌ و در حقیقت‌ شواغل‌ نموده‌ای‌! این‌ به‌ اعتراف‌ خودت‌، خسرانی‌ است‌ بزرگ‌ و تهی‌ دستی‌ و فقری‌ است‌ سترگ‌.


و علّت‌ و رمز حلّ این‌ معمّا آنست‌ که‌: فرزند دارای‌ حیات‌ و زندگی‌ است‌، و مشابه‌ خود تست‌، و بقا وجود تست‌! فلهذا هیچ‌ چیز از اموال‌ و تجارت‌ها و صناعت‌ها و مقام‌ها، ارزش‌ او را ندارند و نمی‌توانند داشته‌ باشند.زیرا اصل‌ حیات‌ و زندگی‌ تو، برای‌ تو ارزشش‌ از همه‌ مقام‌ها و تعیّنات‌ و اندوخته‌ها بیشتر است‌.


ترغیب‌ اسلام‌ به‌ تکثیر اولاد زنان‌ بجای‌ دخول‌ ایشان‌ در فنون‌ و صنایع‌ اجتماعی‌

دوّم‌ آنکه‌:

بچّه‌ زائیدن‌، تکثیر مثل‌ نمودن‌ است‌. یعنی‌ زن‌، موجوداتی‌ را مشابه‌ خود، از پسر و دختر بوجود می‌آورد. اگر زنی‌ شش‌ اولاد زائید، شش‌ انسان‌ مشابه‌ خود را در خارج‌ ایجاد کرده‌ است‌. و اگر ده‌ اولاد زائید، ده‌ انسان‌ مشابه‌ خود را. تازه‌ اگر این‌ اولاد دختر باشند، وگرنه‌ اگر همه‌ آنها یا بعض‌ از آنها پسر باشند، موجودات‌ قوی‌تر و نیرومندتری‌ را در خارج‌ بوجود آورده‌ است‌.


این‌ اولاد در اثر زحمت‌ مادر و تکمیل‌ رشد و تربیت‌، هر کدام‌ به‌ نوبه‌ خود، انسانی‌ از جمیع‌ جهات‌ مشابه‌ مادر، و یا نیرومندتر و مؤثّرتر از او هستند؛ و در فعّالیّت‌ وخدمت‌ به‌ جامعه‌ مسلمین‌ عیناً مانند مادرشان‌، و یا بهتر و فعّال‌تر و مؤثّرتر می‌باشند.


اگر زنی‌ بجای‌ دخول‌ و شرکت‌ در کارها و فنون‌ و صنایع‌ اجتماعی‌، بچّه‌ بزاید و بزرگ‌ کند و تحویل‌ اجتماع‌ دهد، خدمات‌ وجودی‌ خود را در أعلاترین‌ درجه‌،با ضریب‌ تعداد فرزندان‌ خود بالا برده‌ است‌.


اگر هشت‌ فرزند زائید، هشت‌ برابر خدماتِ اجتماعی‌ خود به‌ جامعه‌ خدمت‌ نموده‌ است‌؛ و اگر بچّه‌ای‌ نزائید و تربیت‌ ننمود، درجات‌ خدمت‌ خود را با ضریب‌ هشت‌ پائین‌ آورده‌ و ساقط‌ نموده‌ است‌.


و درحقیقت‌ این‌ چنین‌ بانوانی‌ که‌ در اجتماع‌ وارد می‌شوند و خود را خادم‌ و دلسوز مجتمع‌ میدانند، با این‌ ضریب‌، خود را از اجتماع‌ دور کرده‌ و از خدمت‌ به‌ آن‌ شانه‌ خالی‌ کرده‌اند.


اینها همه‌ بجای‌ خود محفوظ‌، و در عین‌ حال‌ تحصیل‌ کمالات‌ معنوی‌ و علوم‌ الهی‌، و تحصیل‌ دانشهائی‌ که‌ به‌ درد بانوان‌ میخورد، از قبیل‌ خانه‌داری‌، خیّاطی‌، غذاپزی‌، بهداشت‌ و حفظ‌ الصّحّه‌، قابلگی‌ و پزشکی‌ زنان‌، و فراگیری‌ علوم‌ تربیت‌ فرزند و غیرها که‌ بسیار است‌، ابداً با بچّه‌داری‌ منافات‌ ندارد، بلکه‌ کمال‌ ملایمت‌ را نیز دارد.


از آنچه‌ گفته‌ شد، همچنین‌ می‌توانیم‌ این‌ نتیجه‌ را بگیریم‌ که‌: بانوانی‌ که‌ با عمل‌ جرّاحی‌ لوله‌های‌ رحم‌ خود را مسدود می‌کنند، در حقیقت‌ اساسی‌ترین‌ دستگاه‌ موجودیّت‌ خود را که‌ زنیّت‌ است‌، خراب‌ و تباه‌ و فاسد می‌نمایند.


رَحِم‌ زن‌، مانند چشم‌ و دست‌ و پا و قلب‌ او یکی‌ از أعضای‌ پیکر اوست‌. بلکه‌ از اعضای‌ بسیار مهمّ است‌ که‌ با بقاء و سلامت‌ آن‌، موجودیّت‌ و زنیّت‌ زن‌ محفوظ‌، و با فناء و نابودی‌ و مرض‌ آن‌، زنیّت‌ زن‌ تباه‌ شده‌ است‌.


پزشک‌ و جرّاح‌، حقّ بستن‌ لوله‌های‌ رحم‌ را ندارد، گرچه‌ با اجازه‌ و یا امر زن‌ و شوهرش‌ باشد؛ زیرا موجب‌ نقصان‌ عضو است‌، و نقصان‌ عضو شرعاً و عقلاً حرام‌ است‌.


همانطور که‌ کسی‌ حقّ ندارد به‌ جرّاح‌ بگوید: دست‌ مرا ببر! و یا گوش‌ مرا ببر! و یا پای‌ مرا قطع‌ کن‌! همینطور نمی‌تواند بگوید: لوله‌های‌ رحم‌ مرا مسدود کن‌! انسان‌ اختیار اجزاء و اعضای‌ بدن‌ خود را نداشته‌، و حقّ از بین‌ بردن‌ و خراب‌ کردن‌ آنها را ندارد. مالک‌ انسان‌ خداوند است‌، و او به‌ انسان‌، نه‌ عقلاً و نه‌ شرعاً إجازه‌ اینگونه‌ تصرّفات‌ را نداده‌ است‌.


کسی‌ که‌ لوله‌هایش‌ را بسته‌اند، بکلّی‌ عقیم‌ و نازا میگردد؛ و با فرض‌ بازکردن‌ لوله‌ها با عمل‌ جرّاحی‌ دگر، باز حمل‌ برداشتن‌ و آبستن‌ شدن‌ او بسیار بعید است‌. ولی‌ أحیاناً اگر بانوئی‌ که‌ از روی‌ جهالت‌ خود و یا شوهرش‌


لوله‌هایش‌ را بسته‌اند، گمان‌ آن‌ رود که‌ با عمل‌ جرّاحی‌ مجدّد می‌توانند لوله‌ها را باز کنند، شرعاً بر او واجب‌ است‌ که‌: در صورت‌ امکان‌ و عدم‌ محذوری‌، خود را تحت‌ عمل‌ قرار داده‌ و لوله‌های‌ خود را باز کند.


در زمان‌ طاغوت‌ بستن‌ لوله‌ها برای‌ طبقه‌ مُرفّه‌ و بی‌درد مُد شده‌ بود، و اینک‌ که‌ بعضی‌ متوجّه‌ خطای‌ منکر خود شده‌اند، کار از کار گذشته‌ و در آرزوی‌ طفل‌ نوزاد عمرشان‌ به‌ پایان‌ میرسد.


گویند: سخن‌ در این‌ بود که‌ مردان‌ فقیر و کم‌ بضاعت‌ را که‌ غالباً کثیرالاولاد میباشند اخته‌ کنند، و این‌ اخته‌ کردن‌ بصورت‌ قانونی‌ درآید؛ همچون‌ مردان‌ هندی‌ که‌ جبراً وقهراً حکومت‌ وقت‌ آنها را اخته مینماید [32]، و در اینصورت‌ دیگر نه‌ زنی‌ در کشور باقی‌ بود، نه‌ مردی‌؛ زنان‌ بواسطه‌ خوردن‌ قرص‌ و بستن‌ لوله‌، و مردان‌ بواسطه‌ عقیم‌ کردن‌ و کوبیدن‌ خُصْیَتَین‌ (بَیْضَتَین‌). اینست‌ معنای‌ ذلّت‌ و اسارت‌ و بردگی‌! اینست‌ مفهوم‌ استثمار حقیقی‌! و اینست‌ مفاد استحمار و استعباد واقعی‌؛ که‌ آنچه‌ را که‌ با بردگان‌ زمان‌ جاهلیّت‌ نمی‌کردند، با ما بنمایند.


خداوند گنجایش‌ زمین‌ برای‌ زندگان‌ و مردگان‌ را تضمین‌ فرموده‌ است‌

ادامه دارد........................

-----------------------------------------------------------


[30] ـ دکتر حاج‌ سیّد حمید سجّادی‌، از مفاخر چشم‌ پزشکان‌ عصر ما در جهان‌؛ که‌ علاوه‌ بر نبوغ‌ الهی‌ در فنّ پزشکی‌، و دارا بودن‌ دو شهادت‌ و گواهی‌ فوق‌ تخصّص‌ در قسمت‌های‌ خَلْفی‌ و قُدّامی‌ چشم‌ (شبکه‌ و قرنیّه‌)، از جوانان‌ مسلمان‌ و خوش‌ فهم‌ و غیورو دلسوز و متعهّد به‌ اسلام‌ و جامعه‌ مسلمین‌ است‌. چشم‌ راست‌ حقیر را که‌ مبتلا به‌ پارگی‌ شبکه‌ (دِکُلْمان‌) شده‌ بود، و از سخت‌ترین‌ انواع‌ پارگی‌ بود؛ یعنی‌ نعلی‌ شکل‌ دور تا دور پاره‌ شده‌، و فقط‌ از یک‌ نقطه‌ مختصر اتّکاء باقی‌ مانده‌ بود، و خطر آن‌ نود و پنج‌ درصد بود؛ و این‌ نوع‌ از عمل‌ از مشکلترین‌ اقسام‌ عملی‌ است‌ که‌ در سطح‌ جهان‌ بر روی‌ چشم‌ انجام‌ می‌گیرد، به‌ فوریّت‌ عمل‌ کرد. زمان‌ عمل‌ هفت‌ ساعت‌ طول‌ کشید و للّه‌ الحمد و له‌ الشّکر، عمل‌ در نهایت‌ خوبی‌، و منتج‌ نتیجه‌ شد. شَکَّرَ اللَهُ مَساعِیَهُ الْجَمیلَة‌؛ و أبْقاهُ اللَهُ ذُخْرًا لِلْمُسْلِمین‌، وَ خَتَمَ لَهُ بِالْحُسْنَی‌ بِمُحَمَّدٍ وَ ءالِهِ الطّاهِرین‌. 


[31] ـ چه‌ خوب‌ یک‌ خانم‌ اداری‌ میگفت‌: این‌ جامعه‌، ما را از پرستاری‌ و تربیت‌ فرزندانمان‌ در خانه‌ بریده‌ است‌ و به‌ پرستاری‌ فرزندان‌ مردم‌ مشغول‌ کرده‌ است‌.


[32] ـ اینک‌ در کشور چین‌، هر خانواده‌ای‌ فقط‌ حقّ یک‌ أولاد را دارد؛ و اگر احیاناً بیشتر بیاورد، از جهت‌ رفاه‌ اجتماعی‌ نظیر مدرسه‌ و مسکن‌ و بهداشت‌ و آذوقه‌ و کثرت‌ مالیّات‌ آنقدر سخت‌ میگیرند که‌ وی‌ را عاجز نمایند فلهذا فعلاً خانواده‌هائی‌ که‌ فرزندشان‌ دختر است‌، بواسطه‌ اشتیاق‌ به‌ پسر، دختر خود را میکشند؛ تا با آوردن‌ یک‌ پسر نزد حکومت‌ مجرم‌ نباشند. ولی‌ این‌ محدودیّت‌ برای‌ مسلمانان‌ ساکن‌ چین‌ نیست‌؛ زیرا چون‌ کثرت‌ اولاد بر اساس‌ مبنای‌ مذهبی‌ آنهاست‌، حکومت‌ چین‌ آنها را در ازدیاد اولاد آزاد گذارده‌ است‌.

قسمت دوم مطلب

 قسمت اول اینجا

داستان‌ بیعت‌ زنان‌ با پیغمبر اکرم‌ صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ در مکّه‌

واقِدیّ در «مَغازی‌» خود، از عبدالله‌ بن‌ زُبَیر روایت‌ میکند که‌: چون‌ روز فتح‌ مکّه‌ رسید، هِنْد دختر عُتْبَه‌ اسلام‌ آورد و اُمّ حکیم‌ دختر حارث‌ بن‌ هِشام‌ زوجه‌ عِکْرِمَة‌ بن‌ أبی‌ جَهل‌ اسلام‌ آورد و زن‌ صَفْوان‌ بن‌ اُمَیَّة‌ دختر مُعَذَّل‌ که‌ نامش‌ بَغوم‌ بود از کنانه‌ اسلام‌ آورد و فاطمه‌ دختر وَلید بن‌ مُغِیرَة‌ اسلام‌ آورد و هند دختر مُنَبِّه‌ بن‌ حَجّاج‌ که‌ مادر عبدالله‌ پسر عَمْروبن‌ عاص‌ بود نیز در ضمن‌ ده‌ نفر از زنان‌ قریش‌ اسلام‌ آورده‌ و در أبْطَح‌ به‌ حضور رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ آمدند، و با آنحضرت‌ بیعت‌ کردند در حالیکه‌ نزد آنحضرت‌ زوجه‌ او و فاطمه‌ دختر او و زنانی‌ از زنان‌ بنی‌عبدالمطّلب‌ بودند.


هند دختر عتبه‌ [2] سخن‌ گفت‌ بدینگونه‌ که‌:

یا رَسولَ اللَهِ ! الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی‌ أظْهَرَ الدّینَ [ الَّذی‌ ] اخْتارَهُ لِنَفْسِهِ لِتَمَسَّنی‌ رَحْمَتُکَ یا مُحَمَّدُ؛ إنّی‌ امْرَأَةٌ مُؤْمِنَةٌ بِاللَهِ مُصَدِّقَةٌ !


«ای‌ رسول‌ خدا ! سپاس‌ مختصّ خداوند است‌، آنکه‌ دینی‌ را که‌ برای‌ خودش‌ اختیار نمود ظاهر کرد؛ برای‌ آنکه‌ رحمت‌ تو ای‌ محمّد به‌ من‌ برسد ! من‌ زنی‌ هستم‌ که‌ به‌ خدا ایمان‌ آورده‌ام‌ و تصدیق‌ وی‌ را نموده‌ام‌.»


در این‌ حال‌ نقاب‌ را از چهره‌ خود کنار زد و گفت‌: من‌ هند دختر عتبه‌ هستم‌.


رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: مَرْحَبًا بِکِ ! «آفرین‌ بر تو، خوش‌ آمدی‌!»


هند گفت‌: سوگند بخدا ای‌ رسول‌ خدا من‌ در حالی‌ بودم‌ که‌ دوست‌ داشتم‌ در روی‌ زمین‌، افرادی‌ ذلیل‌تر و خوارتر از اهل‌ خیمه‌ تو و اهل‌ تو نباشند، و اینک‌ حالم‌ اینطور است‌ که‌ دوست‌ دارم‌ در روی‌ زمین‌ افرادی‌ عزیزتر و گرامی‌تر از اهل‌ این‌ خیمه‌ و این‌ اهل‌ بیت‌ نباشند.


رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: و بر این‌، همچنین‌ زیادتر ! (یعنی‌ برای‌ اسلام‌ و ایمان‌ این‌ مقدار کفایت‌ نمیکند و باید بیش‌ از این‌، اعتراف‌ نمائی‌!)


سپس‌ رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ برای‌ آنها قرائت‌ قرآن‌ نمود، و آنها بیعت‌ کردند(و بر اساس‌ آن‌ شرائط‌، اسلامشان‌ را پذیرفت‌).


از میان‌ آنها هند گفت‌: نُماسِحُکَ؟ «ای‌ رسول‌ خدا ما برای‌ بیعت‌ بایددست‌ به‌ تو دهیم‌؟»


حضرت‌ فرمود: إنِّی‌ لا أُصَافِحُ النِّسَآءَ ! إنَّ قَوْلِی‌ لِمِأَةِ امْرَأَةٍ مِثْلُ قَوْلِی‌ لمْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ.


«من‌ با زنان‌ مصافحه‌ نمی‌کنم‌ و دست‌ نمیدهم‌ ! گفتار من‌ با صد زن‌ مثل‌ گفتار من‌ با یک‌ زن‌ است‌.» (یعنی‌ با زنها در بیعت‌ نیاز به‌ لَمس‌ و مَسّ دست‌ آنها نیست‌ و مصافحه‌ لازم‌ نیست‌، همین‌ گفتار با همه‌ آنها برای‌ پذیرش‌ بیعتشان‌ جملگی‌ کفایت‌ میکند و نیاز به‌ یک‌ یک‌ جداگانه‌ ندارد.)


و بعضی‌ گفته‌اند: در آنروز رسول‌ خدا لباسی‌ را بر روی‌ دست‌ خود انداخت‌، و آنها دستش‌ را از روی‌ لباس‌ مَسح‌ کردند.


و بعضی‌ گفته‌اند: در آنروز قدَحی‌ از آب‌ آوردند، رسول‌ خدا دست‌ خود را در آب‌ فرو برد و در آورد، و سپس‌ قدح‌ آب‌ را به‌ آنها داد و آنها دست‌های‌ خود را در قدح‌ فرو بردند.


امّا قول‌ اوّل‌ در نظر ما بیشتر به‌ ثبوت‌ نزدیک‌ است‌ که‌ فرمود: إنِّی‌ لاأُصَافِحُ النِّسَآءَ. [3]

و طبَری‌ در «تاریخ‌» خود، از واقدی‌ نقل‌ کرده‌ است‌ که‌: رسول‌ خدا در روز فتح‌ مکّه‌ امر به‌ کشتن‌ شش‌ نفر مرد و چهار نفر زن‌ نمودند، و از جمله‌ زنان‌ هند دختر عتبه‌ بود، ولی‌ چون‌ اسلام‌ آورد و بیعت‌ کرد جان‌ به‌ سلامت‌ برد.


تا آنکه‌ گوید: چون‌ رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ از بیعت‌ مردان‌ فارغ‌ شد نوبت‌ بیعت‌ زنان‌ رسید، و جمعی‌ از زنان‌ قریش‌ بر ایشان‌ وارد شدند، که‌ در میان‌ آنها هند دختر عتبه‌، نقاب‌ بر صورت‌ زده‌ و بطور ناشناس‌ ـ بواسطه‌ جنایتی‌ که‌ بر حَمزه‌ نموده‌ بود ـ وارد شد؛ چون‌ می‌ترسید بواسطه‌ آن‌ عمل‌ زشت‌ و قبیح‌، پیامبر او را بگیرند و بکشند.


چون‌ به‌ رسول‌ الله‌ نزدیک‌ شدند که‌ بیعت‌ کنند، رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌:

تُبَایِعْنِی‌ [ تُبَایِعْنَنِی‌ ] عَلَی أَنْ لاتُشْرِکْنَ بِاللَهِ شَیْئًا ! «شما با من‌ بیعت‌ میکنید به‌ شرط‌ آنکه‌ هیچ‌ چیز را شریک‌ خدا نیاورید!»

هند گفت‌: سوگند به‌ خدا که‌ تو از ما عهد و پیمانی‌ میگیری‌ که‌ از مردان‌ نگرفته‌ای‌ ! و ما این‌ عهد را به‌ تو میدهیم‌!

رسول‌ خدا گفت‌: وَ لاتَسْرِقْنَ ! «و دزدی‌ هم‌ نباید بکنید!»

هند گفت‌: والله‌ من‌ چیزهائی‌ را، و چیزهائی‌ را از مال‌ أبوسفیان‌ برداشته‌ام‌ و نمی‌دانم‌ که‌ آیا برای‌ من‌ حلال‌ بوده‌ است‌ یا نه‌؟!

أبوسفیان‌ که‌ آنجا حاضر و شاهد بود گفت‌: آنچه‌ از مال‌ من‌ در گذشته‌ ربوده‌ای‌، ترا حلال‌ نمودم‌ !

رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: إنَّکِ لَهِنْدٌ بِنْتُ عُتْبَةَ؟! «آیا تو هند دختر عتبه‌ هستی‌؟!» گفت‌: آری‌ ! من‌ هند دختر عتبه‌ هستم‌؛ از گذشته‌ها بگذر، خدا از تو بگذرد !

رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: وَ لاتَزْنِینَ ! «زنا هم‌ نباید بکنید!»هند گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا مگر زن‌ حُرّه‌ آزاد هم‌ زنا میکند؟!


بیعت‌ زنان‌ با پیغمبر به‌ شرط‌ نکشتن‌ اولاد



رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: وَ لاتَقْتُلْنَ أَوْلدَکُنَّ ! «شما فرزندان‌ خود را نباید بکشید!»


هند گفت‌: قَدْ رَبَّیْناهُمْ صِغارًا وَ قَتَلْتَهُمْ یَوْمَ بَدْرٍ کِبارًا، فَأنْتَ وَ هُمْ أعْلَمُ ! «ما آنها را در دوران‌ کودکی‌ پرورش‌ دادیم‌، و تو آنها را در جنگ‌ بدر چون‌ بزرگ‌ شده‌ بودند کشتی‌؛ پس‌ تو و آنها داناترید!»عمربن‌ خطّاب‌ از کلام‌ او خندید به‌ حدّی‌ که‌ قهقهه‌ زد و در خنده‌فرورفت‌.

رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: وَ لاتَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ تَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیکُنَّ وَ أَرْجُلِکُنَّ.

«از نطفه‌ مردی‌ آبستن‌ نشوید، تا بچّه‌ای‌ را که‌ میزائید، به‌ شوهر خود نسبت‌ دهید!»

هند گفت‌: والله‌ بُهتان‌ زشت‌ است‌ ! و به‌ برخی‌ از تجاوزات‌ أشبه‌ است‌.

رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله ‌ و سلّم‌ گفت‌: وَ لاتَعْصِینِی‌ [ تَعْصِینَنِی‌ ] فِی‌ مَعْرُوفٍ «مخالفت‌ مرا در کارهای‌ حسنه‌ نباید بکنید!»

هند گفت‌: ما در این‌ مجلس‌ حضور نیافتیم‌ که‌ بخواهیم‌ در کارهای‌ پسندیده‌ و حسنه‌، مخالفت‌ تو را بنمائیم‌ !

رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ به‌ عمر گفت‌: با این‌ زنان‌ بیعت‌ کن‌، و رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ از خدا برایشان‌ مغفرت‌ خواست‌. عمر با آنها بیعت‌ نمود.


وَ کانَ رَسولُ اللهِ صلَّی‌ اللهُ عَلَیه‌ وَ ءَالِه‌ وَ سلَّم‌ لایُصافِحُ النِّسآءَ وَ لایَمَسُّ امْرَأَةً وَ لاتَمَسُّهُ الا امْرَأَةٌ أحَلَّها اللَهُ لَهُ أوْ ذاتُ مَحْرَمٍ مِنْهُ.


«و عادت‌ و دأب‌ و دَیْدَن‌ رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ این‌ بود که‌ با دست‌ و بدن‌ خود زنی‌ را مسّ نمی‌کرد، و هیچ‌ زنی‌ نیز با دست‌ و بدن‌ خود او را مسّ نمیکرد، مگر زنی‌ که‌ خداوند بر او حلال‌ کرده‌ بود و یا آنکه‌ با او مَحرم‌ بود.»


و از أبان‌ بن‌ صالح‌ روایت‌ است‌ که‌: بیعت‌ زنان‌ با رسول‌ خدا ـ در آنچه‌ بعضی‌ از أهل‌ علم‌ روایت‌ کرده‌اند ـ بر دو گونه‌ بوده‌ است‌:


در پیش‌ روی‌ رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ظرفی‌ که‌ در آن‌ آب‌ بود مینهادند، و همینکه‌ از آنها عهد و میثاق‌ میگرفت‌ و آنها نیز متعهّد می‌شدند و عهد و پیمان‌ میدادند، دست‌ خود را در آب‌ فرو میبرد و سپس‌ بیرون‌


میکشید؛ در این‌ حال‌ زنان‌ دستهای‌ خود را در آب‌ فرو میبردند. دوباره‌ پیامبر از آنها عهد و میثاق‌ میگرفت‌؛ چون‌ زنان‌ بر آنچه‌ با آنها شرط‌ شده‌ بود به‌ او عهد و پیمان‌ میدادند، به‌ آنها میگفت‌: اذْهَبْنَ، فَقَدْ بَایَعْتُکُنَّ ! «اینک‌ شما بروید، زیرا که‌ من‌ با شما بیعت‌ کردم‌!» و از این‌ طرز عمل‌، کاری‌ را اضافه‌ انجام‌ نمیداد. [4]


کلام‌ علاّمۀ طباطبائی‌ در تفسیر: وَ لَایَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ

ادامه دارد........


------------------------------------------------------------------------------------------------


[2] ـ هند دختر عتبه‌، مادر معاویة‌ بن‌ أبی‌سفیان‌ و زوجه‌ أبوسفیان‌ است‌ که‌ در جنگ‌ اُحد شکم‌ حضرت‌ حمزه‌ سیّدالشّهداء علیه‌ السّلام‌ را درید و جگر او را بیرون‌ کشید، و قطعه‌ قطعه‌ نموده‌ گلوبند ساخت‌ و به‌ گردن‌ آویخت‌، و جگر را جوید، و اعضای‌ حضرت‌ را برید و مُثْله‌ کرد. پدرش‌: عتبه‌ و عمویش‌: شَیْبَه‌ و پسرش‌: حَنْظَلَه‌ در جنگ‌ بدر کشته‌ شدند، عداوت‌ عجیبی‌ با رسول‌ خدا داشت‌. و رسول‌ خدا در روز فتح‌ مکّه‌ خون‌ او را هدَر ساخت‌ ولی‌ اسلام‌ آورده‌ و رسول‌ خدا اسلام‌ او را پذیرفت‌ و از خون‌ او گذشت‌. صلَّی‌ اللهُ عَلیکَ یا رَسولَ اللهِ و علَی‌ أهلِ بَیتِک‌ الطّاهِرین‌.


[3] ـ «مغازی‌» محمّد بن‌ عمر بن‌ واقد معروف‌ به‌ واقدی‌، متوفّی‌ در سنه‌ 207، ج‌ 2، ص‌ 850 و 851



[4] ـ «تاریخ‌ الاُمم‌ و الملوک‌» لابی‌جعفر طبری‌، طبع‌ مطبعه‌ استقامت‌ قاهره‌، ج‌ 2، ص‌337 و 338

بخش نخست:



قالَ اللَهُ الْحکیمُ فی‌ کِتابِهِ الْکَریم‌:


إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْءَانَ یَهْدِی‌ لِلَّتِی‌ هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّـٰلِحَـٰتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا *

وَ أَنَّ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالٵخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا. (آیه‌ نهم‌ و دهم‌ از سوره‌ إسرآء: هفدهمین‌ سوره‌ از قرآن‌ کریم‌)


«این‌ قرآن‌ به‌ سوی‌ آئینی‌ که‌ از هر آئین‌ دیگری‌ استوارتر و اساسی‌تر است‌، جامعه‌ بشریّت‌ را هدایت‌ می‌نماید.

و به‌ مؤمنینی‌ که‌ اعمال‌ صالحه‌ را انجام‌ میدهند، بشارت‌ می‌دهد که‌: از برای‌ ایشان‌ مزد و پاداشی‌ بزرگ‌ است‌.

و به‌ کسانی‌ که‌ به‌ آخرت‌ و روز جزا ایمان‌ نمی‌آورند، بیم‌ میدهد که‌: ما برای‌ ایشان‌ عذابی‌ دردناک‌ تهیّه‌ و آماده‌ ساخته‌ایم‌.»


قرآن‌ کتاب‌ انذار و بشارت‌ و هدایت‌ کنندۀ به‌ بهترین‌ آئین‌هاست‌


با دقّت‌ در مفاد این‌ کریمه‌ مبارکه‌، سه‌ مطلب‌ به‌ دست‌ می‌آید:


اوّل‌ آنکه‌: قرآن‌ مجید کتابی‌ است‌ که‌ جامعه‌ بشریّت‌ را به‌ محکم‌ترین‌ و استوارترین‌ آئین‌ها و روش‌ها و مذهب‌ها و مسلک‌ها هدایت‌ می‌نماید.

و این‌ معنی‌ بسیار مهمّ و شایان‌ دقّت‌ است‌.

زیرا که‌ از زمان‌ آدم‌ بوالبشر تا حال‌، آنچه‌ پیامبران‌ الهی‌ از جانب‌ حضرت‌ حیّ قیّوم‌ برای‌ ارشاد و هدایت‌ بشر آورده‌اند

و گفته‌اند، و کتابهائی‌ را که‌ با خود نازل‌ نموده‌اند:

از دعوت‌ به‌ توحید و بیان‌ حقائق‌، و ارشاد مردم‌ به‌ سرمنزل‌ سعادت‌

و عبور از مراحل‌ تهلکه‌، و بیماری‌های‌ روحی‌ و طبعی‌؛

و آنچه‌ را که‌ حکمای‌ الهی‌ راستین‌ که‌ اسلام‌ از آنها تمجید نموده‌، همچون‌ لقمان‌ حکیم‌ و سقراط‌ و افلاطون‌ و سائرین‌ آورده‌اند و بحث‌ نموده‌، و کتاب‌ها نوشته‌ و مکتب‌ها تشکیل‌ داده‌، و مدرس‌ها بنا نموده‌ و شاگردان‌ اُولواالقدری‌ به‌ عالم‌ انسانی‌ تحویل‌ داده‌اند؛

و آنچه‌ امروزه‌ علما و دانشمندان‌ الهی‌ و غیر الهی‌ برای‌ سعادت‌ جامعه‌ها در تلاش‌ می‌باشند، و علوم‌ مستقلّه‌ به‌ نام‌ جامعه‌شناسی‌ و روان‌شناسی‌، و فلسفه‌ و تحقیق‌ در بنیادهای‌ اخلاقی‌، و راه‌ و روش‌ صحیح‌ و راستین‌ برای‌ سعادت‌ بشر، و زندگی‌ نمودن‌ در سایه‌ آرامش‌ و صلح‌ و آشتی‌، و تمتّع‌ از جمیع‌ مواهب‌ انسانی‌ ترتیب‌ داده‌اند؛

و دانشگاهها و دانشکده‌ها را مملوّ از بحث‌ و تحقیق‌ وکنجکاوی‌ نموده‌اند؛ و آنچه‌ از این‌ به‌ بعد در أثر تکامل‌ علوم‌ بدست‌ آورند و بحث‌ و تحقیق‌ کنند، و کتابها بنویسند و فلاسفه‌ای‌ نوین‌ به‌ عالم‌ ارائه‌ دهند، و در سر میزهای‌ گرد و یا بیضی‌ و یا مستطیل‌ و یا مسدّس‌ و ذوزنقه‌ بنشینند، و به‌ آسمان‌ پرواز کنند و کره‌ مرّیخ‌ و زهره‌ و عطارد را هم‌ تسخیر کنند، و بخواهند عالیترین‌ برنامه‌ را برای‌ سعادت‌ و ارتقاء طرح‌ریزی‌ کنند،

با تمام‌ این‌ زمینه‌ وسیع‌ و گسترده‌، و این‌ وسعتِ دیدار به‌ آئین‌های‌ آسمانی‌ و زمینی‌، معذلک‌ قرآن‌، آری‌ همین‌ قرآنی‌ که‌ ما در جیب‌ خود می‌گذاریم‌ و قرائت‌ می‌کنیم‌، از همۀ این‌ آئین‌ها و طرح‌ها و مسلک‌ها و قانون‌ها، قویم‌تر و استوارتر و اصیل‌تر و پسندیده‌تر، جامعه‌ بشریّت‌ را به‌ صلاح‌ کلّی‌ و سعادت‌ مطلق‌، و زندگی‌ پاک‌ و پربهره‌، و عیش‌ گوارا هدایت‌ و رهبری‌ می‌نماید.

و این‌ بسیار مطلب‌ مهمّی‌ است‌ که‌ این‌ آیه‌، امروز هم‌ در رادیوهای‌ ممالک‌ اسلام‌ و کفر خوانده‌ میشود، و علناً اظهار میدارد که‌ برنامه‌ او عالی‌ترین‌ برنامه‌ها، و ارشاد و ارائۀ طریق‌ او استوارترین‌ طُرق‌ است‌؛

و اگر مردم‌ دنیا از سیاه‌ و سپید و زرد و سرخ‌، و شمالی‌ و جنوبی‌ و شرقی‌ و غربی‌، و کوهی‌ و بیابانی‌ و دریائی‌ و هوائی‌، همه‌ و همه‌ جمع‌ شوند و در آداب‌ و رسوم‌ و مرام‌ و عقیده‌، و منهاج‌ زندگی‌ و روش‌ معیشت‌، و تمتّع‌ از راقی‌ترین‌ راهی‌ که‌ در جلوی‌ پای‌ خود گذارده‌اند مطالعه‌ کنند،

و آنرا با احکام‌ قرآن‌ از کسب‌ و تجارت‌ و نکاح‌ و عبادت‌ و صلوة‌ و صوم‌ و حجّ و جهاد، و دستورات‌ توحیدی‌ و بیانات‌ عرفانی‌ و مواعظ‌ اخلاقی‌ و فرامین‌ عملی‌ مقایسه‌ نمایند، خواهند دید که‌:

اسلام‌ بسیار بسیار برتر و بالاتر و عالی‌تر و راقی‌تر است‌. قرآن‌ در راهی‌ نزدیکتر و سریعتر و آسانتر بشر را به‌ تکامل‌ انسانی‌ خود میرساند؛ و در به‌ فعلیّت‌ در آوردن‌ قوا و استعدادهای‌ نهفته‌، أساسی‌تر و محکمتر و اصولی‌تر گام‌ بر میدارد.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دوّم‌ آنکه‌: مؤمنان‌ و گروندگان‌ بحضرت‌ ربوبیّت‌، و معترفان‌ به‌ رسالت‌ و مُقرّان‌ به‌ ولایت‌ را بشارت‌ میدهد که‌: در اثر کنکاش‌ عملی‌ و جدّیّت‌ و سعی‌ و کوشش‌ کرداری‌ و رفتاری‌ خود، برای‌ وصول‌ به‌ نتیجه‌ رابحه‌ و رستگاری‌ و نجات‌ از هواجس‌ نفسانی‌، و فوز به‌ درجات‌ عالیه‌ و مقامات‌ سامیه‌، خداوند منّان‌ اجر و مزد بزرگی‌ برای‌ آنها معیّن‌ فرموده‌ است‌. و بنابراین‌، قرآن‌ کتاب‌ بشارت‌ و امید، و شادی‌ و خرّمی‌ و کامیابی‌ است‌.

---------------------------------------------------------------

سوّم‌ آنکه‌:

به‌ منکران‌ خدا و رسالت‌ و ولایت‌ که‌ در نتیجه‌، انکار آخرت‌ و روز پاداش‌ و جزاست‌ بیم‌ و دهشت‌ میدهد که‌:

برای‌ آنها عذاب‌ دردناک‌ و ناگواری‌ در پی‌آمد عدم‌ ایمانشان‌ خواهد بود. و بنابراین‌، قرآن‌ کتاب‌ هشدار و بیدار باش‌ و انذار و بهوش‌ باش‌ است‌.

هم‌ کتاب‌ امید و بشارت‌ است‌ و هم‌ کتاب‌ بیم‌ و دهشت‌

؛ در عین‌ آنکه‌ برنامه‌ خود را در حرکت‌ بنی‌آدم‌، قویم‌ترین‌ برنامه‌ها، برای‌ وصول‌ به‌ راستین‌ترین‌ آئین‌ها، و درست‌ترین‌ منهج‌ها و مرام‌ها به‌ شمار می‌آورد. از جمله‌ آیاتی‌ که‌ بر سُبُل‌ سلام‌ رهبری‌ دارد، این‌ کریمه‌ است‌:


یَـٰـٓأیُّهَا النَّبِیُ إِذَا جَآءَکَ الْمُؤْمِنَـٰتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَیٓ أَن‌ لایُشْرِکْنَ بِاللَهِ شَیْئًا وَ لایَسْرِقْنَ وَ لیَزْنِینَ وَ لایَقْتُلْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ وَ لایَأْتِینَ بِبُهْتَـٰنٍ یَفْتَرِینَهُ و بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لایَعْصِینَکَ فِی‌ مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَهَ إِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.[1]

«ای‌ پیغمبر اگر زنان‌ مؤمنه‌ حضور تو آمدند، و با تو بیعت‌ کردند بر اینکه‌ بهیچ‌ وجه‌ چیزی‌ را شریک‌ خدا قرار ندهند و دزدی‌ نکنند و زنا ننمایند و اولاد خود را نکشند و چیزی‌ را که‌ در میان‌ دو دست‌ و پای‌ خود پرورده‌اند، به‌ دروغ‌ و بهتان‌ به‌ شوهر خود نبندند (بچّه‌ای‌ را که‌ از نطفه‌ دیگری‌ زائیده‌اند، به‌ مرد خود نسبت‌ ندهند و فرزند وی‌ نخوانند) و در امر معروف‌ و پسندیده‌، مخالفت‌ ترا ننمایند، در این‌ صورت‌ و با وجود این‌ شرائط‌ با آنها بیعت‌ کن‌؛ و برای‌ آنها از خداوند طلب‌ آمرزش‌ و غفران‌ بنما ! زیرا که‌ حقّاً خداوند آمرزنده‌ و مهربان‌ است‌.» این‌ آیات‌، بعد از فتح‌ مکّه‌ نازل‌ شد و رسول‌ خدا صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ از جمعی‌ از زنانی‌ که‌ آمده‌ بودند، با این‌ شرائط‌ قبول‌ بیعت‌ کردند.



داستان‌ بیعت‌ زنان‌ با پیغمبر اکرم‌ صلّی الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ در مکّه‌

 

ادامه دارد ................................................

 

 -

کتاب  (کاهش جمعیت ضربه سهمگین بر پیکر مسلمین تالیف علامه طهرانی



اسلام کوئست